Mitra
ارسالی در
مادرم خدابیامرز می گفت قدیمتر توی محله ها اگر زنی طلاق می گرفت یا بی سرپرست بود و شوهری نداشت همه محل هواشو داشتن نمی گذاشتن کم و کسری تو زندگیش به وجود بیاد که خدای نکرده به راه بد و یا اشتباهی بره .اونوقتا هر محل را به مردای محل می شناختن و اونا وظیفه داشتن محلشون را از بدنامی حفظ کنند و آبرو چیز خیلی مهمی بود . حرفای مادرم الان که یادم میاد احساس می کنم انگار یک قرن ازش گذشته. الان برعکس شده وقتی یک زن می بینند بیشتر می خوان سرش کلاه بگذارند صاحب خونه پول پیش را بالا می کشه ... تعمیر کار موتور سالم کولر را می سوزونه و خرج اضافه میزاره رو دستت ... راننده تاکسی وراجی می کنه که در آخر دو برابر ازت کرایه بگیره سوپری جنساشو هر روز یک قیمت برات فاکتور می کنه ... میری بیرون برمی گردی می بینی فیوز برقت پریده ولی همه برق دارند فقط برق تو با پارکینگ و راه پله و حیاط پریده دگمه فیوزت را که میزنی می بینی پارکینگ و حیاط و راپله هم روشن میشه وووو همه زن تنها گیر انگار می خوان ارث پدرشون را ازش پس بگیرن و چپاولش کنند ... داستان این زن هم تو دل همین اتفاقات شکل می گیره یک زن تو این مملکت هیچ پناهگاهی نداره و به هزار راه نرفته کشیده میشه و این یعنی درد ......
بیرانوند
ارسالی در
سلام
بایست به جای زندان بیماری روحیش درمان شود و بعد در جایی شاغل شود و به آغوش جامعه برگردد. و بطور بقین بچه هاش بعدا سراغش می آیند و زندگی خوبی خواهد داشت.