سمیره با شوهرش نورالدین صافی اختلاف داشت و معمولا با دوستش «کامل هنا جیجو» از مشکلات و اختلافش با شوهرش گفتگو میکرد.
جیجو سرآشپز و تستر غذای صدام حسین بود و روزی به سمیره پیشنهاد داد تا مشکل او با شوهرش را با صدام در میان بگذارد.
سمیره پذیرفت و هنا جیجو ترتیب ملاقات سمیره با صدام حسین را داد.
صدام عاشق شد
صدام در اولین نگاه دلباخته سمیره شد و وقتی از مشکلات سمیره با شوهرش نورالدین صافی آگاه شد تلفن را برداشت و به نورالدین تلفن کرد و بیمقدمه گفت:
«برای اولین و آخرین بار میگویم، یا رفتارت را با سمیره درست کن یا طبق درخواست همسرت، او را طلاق بده؛ راه سومی وجود ندارد»
نورالدین صافی، از ترس جانش، دو روز بعد همسرش سمیره را طلاق داد.
تولد پسر
به پیشنهاد صدام حسین سمیره شه بندر بلافاصله به عقد دیکتاتور در آمد و خیلی زود بچه دار شد. صدام نام پسرش را علی گذاشت اما به درخواست سمیره هویت علی پنهان ماند.
چرا که عدی پسر ارشد صدام از ازدواج اولش با ساجده، وقتی از ازدواج مجدد پدرش آگاه شد، بسیار خشمگین شد و با اسلحه کامل هنا جیجو آشپز و تستر غذای پدرش را که او را واسطه اصلی این ازدواج میدانست، به قتل رساند.
سمیره میترسید این اتفاق برای پسرش علی نیز بیافتد و در رسانهها اعلام کرد که به جهت ارتکاب قتل، عدی را به سوئیس تبعید کرده اند. صدام علاقه زیادی به سمیره شهبندی داشت.
گریه صدام
سمیره میگوید: «من تنها کسی بودم که گریه کردن صدام را دیدم! پس از حمله آمریکاییها، برنامه این بود که اگر بغداد سقوط کرد، ما و صدام از یکدیگر جدا شویم. چرا که صدام میگفت در کنار من بودن برای شما خطرناک است و ممکن است کشته شوید.
روزی که بغداد سقوط کرد، صدام با حالتی غمگین به همراه محافظانش به دیدن ما آمد و مرا به اتاق دیگری برد؛ او گفت اگر اطرافیانم به من خیانت نمیکردند، حکومتم ساقط نمیشد، با این حال از من خواست که نگران نباشم.
با آن که سعی میکرد به من اطمینان دهد که نیروهای وفادارش ما را به جای امنی منتقل خواهند کرد. اما من دیدم که صدام در یک لحظه فروریخت و نتوانست جلوی گریه خودش را بگیرد. او مرا در آغوش گرفت و اشک ریخت و گفت که خیلی دلش برایم تنگ میشود.
صدام گفت پیش از آنکه از عراق خارج شوی برای بار آخر به دیدنت خواهم آمد.
مهاجرت به سوریه
روز بعد محافظان صدام، مرا سوار خودرویی کرده و به سمت مرز سوریه حرکت کردیم. پیش از عبور از مرز صدام نزد ما آمد و مرا در آغوش گرفت، او بسیار احساساتی شده بود و گفت کاش میتوانستم تا پایان عمرم تو را در کنار خودم داشته باشم.
کمی از گذشته حرف زد و در آخر یک کیف به دستم داد و گفت پنج میلیون دلار پول نقد به علاوه ده کیلوگرم شمش طلا و مقداری جواهرات برایت آماده کردهام و امیدوارم با اینها زندگی خوبی برای خودت و پسرمان علی بسازی.
صدام اینها را گفت و رویش را برگرداند تا اشکهایش را نبینم. این آخرین دیدار من با صدام بود.»
سمیره شه بندر سپس به سوریه رفت و از آنجا عازم لبنان شد و پس از دریافت گذرنامه لبنانی با نام مستعار حاجیه به همراه پسرش راهی فرانسه شد و تا امروز در فرانسه به زندگی خود ادامه میدهد.
ساجده طلفاح همسر اول صدام راهی سوریه شد و تا امروز در سوریه زندگی میکند. عدی و قصی دو پسران صدام از همسر اولش نیز در درگیری با نیروهای آمریکایی کشته شدند.