ساعت ۴ بامداد جمعه ۱۵ مهر امسال، گزارش درگیری مرگبار از سوی مأموران کلانتری چیتگر به بازپرس محمدرضا صاحبجمعی اعلام شد که با حضور تیم جنایی در شهرک دانشگاه آنها با جسد پسر جوان در حالی مواجه شدند که دو مرد دیگر هدف اصابت گلوله قرار گرفته بودند.
دو مرد جوان به بیمارستان منتقل شدند و یکی از آنها پس از بهبودی نسبی گفت: ما یک گروه ۴ نفره بودیم که همیشه با هم به گردش و تفریح میرفتیم اما چند ماه قبل با یکی از دوستانمان به نام کاوه به اختلاف خوردیم و او از گروه ما جدا شد، با این حال مدام در فضای مجازی ما را تهدید میکرد. کاوه میدانست که ما پنجشنبه شبها در شهرک پاتوق میکنیم. بامداد جمعه با اسلحه وینچستر به سراغ ما آمد و به هر ۳ نفر ما شلیک کرد.
در ادامه تحقیقات، بازپرس جنایی دستور بازبینی دوربینهای مداربسته اطراف محل جنایت و دستگیری کاوه را صادر کرد. کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی در شاخهای از تحقیقات به سراغ کاوه رفتند، اما مشخص شد پسر جوان پس از جنایت به ترکیه متواری شده است.
تحقیقات برای دستگیری او ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان دریافتند پسر جوان به ایران برگشته است. در حالی که ردیابیها برای دستگیری او ادامه داشت مأموران گشت کلانتری شامگاه سهشنبه به خودروی پاترولی در خیابان مشکوک شدند که با استعلام شماره پلاک خودرو، مشخص شد سرقتی است. بنابراین بلافاصله دستور ایست داده و پس از توقف خودرو و دستگیری راننده جوان، هویت او را بررسی کردند که مشخص شد وی همان متهم تحت تعقیب جنایت شهرک دانشگاه است.
با دستگیری کاوه، او به اداره دهم پلیس آگاهی پایتخت منتقل شد و به دستور بازپرس شعبه ششم دادسرای امور جنایی تهران، در اختیار کارآگاهان جنایی قرار گرفت و تحقیقات در این خصوص ادامه دارد.
اختلافت با مقتول چه بود؟
من با او اختلافی نداشتم، آنها برایم پاپوش درست کردهاند و میخواهند مرا قاتل معرفی کنند.
اما تصویرت را دوربینها گرفتهاند؟
فقط شباهت است، تصاویر از دور گرفته شده و شباهت ظاهری است که به نظر میرسد من، همان قاتل هستم.
تو زمان جنایت کجا بودی؟
آن موقع داخل خانهمان بودم.
پس چرا فرار کردی؟
دو روزی از قتل گذشته بود که یکی از دوستان مقتول با من تماس گرفت و گفت چرا او را کشتی. پلیس دنبالت است و بیا خودت را معرفی کن. همین مسأله باعث ترسم شد و مجبور شدم فرار کنم.
به کجا رفتی؟
۶۰ میلیون تومان به یک قاچاق بر دادم و به یکی از شهرهای شمال غربی کشور رفتم،از آنجا چشمهایم را بستند و ۴ روز در راه بودم تا اینکه از مرز خارج شدم و در این مدت در روستایی مرزی در ترکیه زندگی میکردم.
پس چرا برگشتی؟
دلم برای خانوادهام تنگ شده بود، از همان راهی که رفته بودم برگشتم ،البته اینبار هم با کمک قاچاق بر خودم را به کشور رساندم.
چرا ماشین را سرقت کردی؟
به ایران که برگشتم به دیدن دوستم آرش رفتم .او سوئیچ یدک ماشینش را قبل تر به من داده و گفته بود هر وقت خواستی میتوانی با آن رانندگی کنی. من هم با سوئیچ یدکی که به همراهم بود ماشینش را برداشتم. دوستم که نمیدانست ماشین را من بردهام، به پلیس گزارش سرقت اعلام کرده است.