فامیل دور که با انگیزه انتقامگیری از تازه داماد، بعد از خفه کردن نوعروس ۱۸ ساله اش، سر او را باکاتر بریده بود، بازداشت شد.
ساعت ۱۲ و ۳۰ دقیقه بیستم آبان دوسال پیش تیم جنایی تهران در جریان قتل نوعروس ۱۸ ساله ای در طبقه دوم ساختمانی در محله تهران نو قرار گرفتند. ماموران همراه ساسان غلامی بازپرس جنایی تهران پس از حضور در محل، با جسد نوعروس در حالی که گلویش بریده شده بود در اتاق رو به رو شدند. کاتری با لکه های خون در نزدیکی جسد افتاده و پنجره رو به خیابان هم باز بود.
بررسی ها نشان می داد این زن ابتدا خفه شده و بعد گلویش با دو ضربه کاتر بریده شده است. وسایل خانه نیز به هم ریخته بود و احتمال سرقت منجر به قتل می رفت. ماموران با تحقیق از همسایه ها متوجه شدند که آن ها ساعت ۱۱ صبح صدای کمک خواهی نوعروس را شنیده اند. یکی از خانم های همسایه هم مردی را دیده بود که از پنجره خانه نوعروس به پایین پریده و فرار کرده بود.
همزمان با حضور شوهر مقتول مشخص شد کیف پول، دو انگشتر و یک جفت گوشواره زنش سرقت شده است. کارآگاهان پلیس با کمک زن همسایه از قاتل چهره نگاری کردند که خانواده مقتول با مشاهده عکس او را شناسایی کردند. قاتل به نام فرهاد، یکی از اقوام دور مقتول بود.
فرهاد یک هفته بعد از قتل دستگیر و به شعبه سوم بازپرسی دادسرای جنایی تهران منتقل شد و به بازپرس پرونده گفت: نمی خواستم نوعروس را بکشم. برادرش و شوهر او پشت سرم بدگویی کرده و به دروغ گفتندکه آن ها و افراد دیگری مرا در کودکی مورد آزار و اذیت قرار داده اند و آبرویم را برده بودند. من هم برای انتقام همسر او را کشتم.
می خواستم انتقام بگیرم
فرهاد متاهل است و دختری چهارساله دارد. تا سیکل درس خوانده و پشیمان از قتل نوعروس است و زیر لب می گوید انتقام مردانه ام مرا به دردسر انداخت و باعث شد زنی را بکشم. او از انگیزه اش برای قتل گفت.
با مقتول اختلاف داشتی؟
خیر با برادر و شوهرش اختلاف داشتم. آن دو چند سال بود با گفته های دروغین پشت سرم حرف زده و می گفتند مرا در کودکی مورد آزار و اذیت قرار داده اند.
پیش از قتل به خانه مقتول رفته بودی؟
نه. آن روز به آنجا رفتم و می خواستم لباس یا روسری نوعروس را بردارم و وانمود کنم با او رابطه دارم که آبروی شوهرش برود و انتقامم را از او و برادر مقتول بگیرم.چندی، نوعروس را در خیابان دیدم که بعد از تعقیبش نشانی خانه اش را پیدا کردم. سه روز بعد از آن نقشه ام را طراحی کردم. از مرد کلید سازی شاه کلید خریدم و یک روز قبل در ورودی خانه شان را برای امتحان باز کردم.
از روز جنایت بگو
نصاب کاغذدیواری بودم و کاتر همراهم بود. ساعت ۶ صبح مقابل خانه شان رفتم کشیک دادم، شوهرش رفت و محل خلوت شد. ساعت ۱۱ صبح با شاه کلید در ورودی را باز کرده و به طبقه دوم ساختمان رفتم. زنگ زدم که نوعروس در را باز کرد. گفت که شوهرش نیست و عصر بیایم که گفتم درباره شوهرش و برادر خودش می خواهم حرف بزنم.
پایم را جلوی در گذاشته و به زور وارد شدم. با هم درگیر شدیم که فریاد زد، چون مرا می شناخت. با دستانم خفه اش کرده و بعد با کاتر گلویش را بریدم. با شنیدن صدای زن همسایه، در را قفل کردم، وسایل را برهم زدم، دو انگشتر، گوشواره طلای مقتول و کیف پولش را برداشتم تا صحنه سازی کنم.
طلا ها را فروختی؟
نه در سطل زباله انداختم.
چطور بازداشت شدی؟
در خانه کنار همسر و فرزندم بودم که ماموران آمدند و بازداشت شدم.