«این زوج گردشگر «مینا جمشیدپور» و «ابوالفضل آزادی» نام دارند که خاطراتشان با کلید واژههای «هیجان»، «کشف» و «جستجو» شنیدنیست.
این زوج جهانگرد، پیش از آشنایی و ازدواج، به شهرها و کشورهای مختلفی سفر کرده بودند. از صعود به قله توچال گرفته تا گردش در روستاهای بکر و کمترشناخته شده ایران، آفریقا، عراق و حتی ساحل «تریبرکا» جایی مشهور به «آخر دنیا» در قطب شمال. این ۲ بعد از آشنایی در یک تور اصفهانگردی و ازدواج، به بیش از ۲۰ کشور آسیایی، افریقایی و اروپایی سفر میکنند تا هم «پخته شود خامی» و هم «آگه شود جانی». جالبتر اینکه سفر به جاده جهانی ابریشم به عنوان شیربها و گشت و گذار در پهنه یخی قطب جنوب به عنوان مهریه در سند ازدواجشان به ثبت رسیده است!
ساکن واحدی جمع و جور در مجتمعی در محله هفت تیر هستند و با همسایهها رابطه خوبی دارند. هر ۲ پرانرژیاند و بانشاط و خوش خنده. مهربانی و صبوریِ مَستور در کلام و رفتارشان، از اُنس و احترام به طبیعت خبر میدهد.
ابوالفضل ۵۲ ساله، گفت و گو را این چنین آغاز میکند و میگوید: «از ۱۴ سالگی، آخر هر هفته یا در کوه و ارتفاعات بودم یا میان طبیعت. از این نوع تفریح، بسیار لذت میبردم. کمی که گذشت، تصمیم گرفتم برای ایمنی و راحتی بیشتر در سفرها و تفریحاتم، در دورههای آموزشی مرتبط با رشتههای کوهنوردی، صخرهنوردی، درهنوردی، موتورسواری، دوچرخهسواری کوهستانی، پاراگلایدر، غواصی و شنا شرکت کنم. البته همیشه، کیفیت یک سفر از کمیت آن، برایم اهمیت بیشتری داشت. دوست دارم خوب، سفر کنم تا اینکه زیاد سفر کنم! این موضوع در نظر مینا (همسرم) هم اهمیت دارد.
در سفرهایمان به لذت بردن و شناخت جاذبههای گردشگری بیش از جنبه تجاری و رفاهی آن مانند پاساژگردی و رستورانگردی، اهمیت میدهیم. ما تجربههای هیجانانگیزی مانند برخورد با قاچاقچیان مسلح و اشرار گنجیاب، سقوط در دره سنگی، آفرودسواری و پیادهرویی با گله شیران آفریقایی را داشتیم، معلوم است که دیگر، پاساژ و بازار برایمان جذاب و هیجانانگیز نیست.»
حداقل هزینهها در طولانیترین سفرها
مینای ۴۰ ساله که تماشای طلوع و غروب آفتاب در آسمان کویر لوت، چشم دوختن به سواحل «اولودنیز» ترکیه یکی از زیباترین سواحل جهان، بازی با شیرهای کهنسال آفریقایی، قدم زدن در قبرستانهای سنگی یونان باستان و دراز کشیدن زیر سقف آسمان با بارش شهابی را از لذتبخشترین تجربههای زندگیاش میداند، در تاکید صحبتهای ابوالفضل، میگوید: «آخرین سفر طولانی ما، یک ماه پیش از استانبول تا وان بود. سفری ۲ ماهه که هزینهاش به ازای هر یک از ما با هزینههای عجیب و غریب یک تور گردشگری چند روزه به مقصد یکی از کشورهای همسایه، برابری میکرد. با برنامهریزی، هزینههای سفر را به حداقل میرسانیم و از اتفاقات منتظره و غیرمنتظره استقبال میکنیم. اتفاقاتی مانند پیادهروی و بیراههنوردیهای طولانی، دسترسی نداشتن به امکانات اولیه از حمام گرفته تا وعدههای غذایی خاص.
معمولا در سفرهایمان، یک مکان را به عنوان مقصد مشخص میکنیم و بعد با استفاده از نقشههای توپوگرافی و عبور از مسیرهای بیراهه و ناشناخته، خود را به چالش میکشیم. این بیراههنوردی، تاکنون برای ما دستاوردهایی مانند کسب عنوان نخستین زوج بیراههنورد مستقل ایران، شناسایی مسیرهای جدید و معرفی به سامانههای گردشگری و گوگل مَپ، داشته است. هیجان کشفِ اماکن و نقاط غیرقابل دسترس، از غارهای دست ساز تا بقعههای باستانی، از جایگاه شعلههای آتش تا کومههای اسرارآمیز یک روستای نیمه دفن شده، همه زندگی من و ابوالفضل است که گاهی برای اینکه از آسیب و تخریبشان جلوگیری شود، عکس و نشانی از آنها را به اشتراک نمیگذاریم تا در تاریخ گمنام باقی بمانند.»
داستان یک صعود بیشبینی نشده و خطرناک
این زوج جهانگرد، از صعود به کوه اورست در کشور کوهستانی نپال به عنوان یکی از خاطرهانگیزترین سفرهای مشترکشان یاد میکنند. صعودی موفقیتآمیز و البته سخت و سرد به اردوگاه و کمپ اصلی و پایه اورست که بعد از چند روز ماجراجویی، نمایی از کوهستان هیمالیا با بادهای برفی را مقابل دیدگانشان قرار داد. ابوالفضل در این باره میگوید: «از سفر به نپال و گشت و گذار در معابد، مقبرهها، کارگاههای حکاکی چوب و فلز، با انجام یک صعود زمستانی به بخشهایی از اورست، بیشترین بهره را بردیم. در واقع، بخش بزرگی از سفرهای ما، پیش بینی نشده است و در زمان «حال» شکل میگیرد. این همان راز کوچکیست که میتواند دوای بیحوصلگی و کجخلقی آدمهایی باشد که زندگی در شهر، یکنواختشان کرده است.»
مکثی میکند و دوباره به موضوع صعود اورست بازمیگردد و میگوید: «از همراهی جسورانه و شجاعانه مینا در صعود اورست نمیتوان ساده گذشت. همراهی همه جانبه که برای من، جای خالی حمایتهای مادی و معنوی سازمانهای مربوطه را، پُر میکند.»
جهانگردان، پولدار هستند؟
خانم و آقای جهانگرد، حالا بیش از ۵ سال است که به صورت حرفهای بیراههنوردی و جهانگردی میکنند. آنها ضمن دریافت مشاورههای حقوقی و رسانهای لازم از یک متخصص و اهل فن، تجربههای گردشگری خود را در شبکههای پُرطرفدار مجازی، به اشتراک میگذارند. مینا، میگوید: «گردشگری، ابتدا برای ما یک علاقه مشترک بود که سعی کردیم آن را به یک سبک زندگی تبدیل کنیم. بنابراین اولویتمان شد سفر و گردش. آن هم در شرایطی که مستاجر بودیم و هستیم و حسابهای بانکیمان پُر پول نبود و نیست! فقط چون سفر و گردش برایمان اولویت شد از هزینههای متداول پرهیز کردیم و ترجیح دادیم از پساندازمان در سفرها استفاده کنیم؛ سفرهایی که به طور میانگین سالی ۳ تا ۹ مرتبه اتفاق میافتد تا هم جهان را براساس تجربههای شخصی و از نزدیک بشناسیم و هم در حد توان، جاذبهها و ظرفیتهای تفریحی و گردشگری ایران را با نمایش عکس و فیلم به خارجیها نشان دهیم. البته، در دانشگاه هم رشته گردشگری را ادامه تحصیل دادیم و از مشاورههای تخصصی هم استفاده میکنیم تا کوله بیراههنوردی ما ، با دانش همراه باشد.»
تفاوت «کندو» با کمپرهای میلیاردی
جهانگردی این زوج تا جایی پیش رفت که سال گذشته تصمیم گرفتند یک «کمپر اختصاصی» یا خانه مسافرتی سیار داشته باشند تا هم صرفهجویی کرده باشند هم راحتتر سفر کنند؛ آن هم کمپری که ساختش بر عهده ابوالفضل بود،چراکه او سالها در حوزه تولید قطعات صنعتی کار کرده است. طراحی و دکوراسیون اتاقک را هم مینا برعهده گرفت.ابوالفضل میگوید: «در حال حاضر، کمپینگها و کاروانینگهای بسیاری هستند که خدمات متنوعی برای یک گردش معمولی با حضور در طبیعتهای حاشیه تهران تا چیدن میزهای پذیرایی لاکچری، وسط کویر، ارائه میدهند. اما برای ما که همیشه در گردشگری، مستقل عمل کردیم و در بیراههنوردی، نخستین بودیم، سلیقه و نیاز خودمان، اهمیت داشت. برای همین ساخت کمپر را که هم آرزوی من و هم رویای مینا بود با خرید یک کامیونت شروع کردیم. اسمش را هم گذاشتهایم «کندو». هزینه تقریبی لوازم و تجهیزاتی که تاکنون برای کندو خریدهایم حدود یک سوم هزینه و قیمت کمپرهای شرکتی است که گاهی از یک میلیارد تا ۲ میلیارد تومان هم فروخته میشوند. همزمان با آمادهسازی کندو، مراحل کسب مجوزهای تردد داخلی و بینالمللی آن را هم طی میکنیم تا هر چه زودتر برنامه جهانگردی خود با کندوی دوستداشتنیمان را آغاز کنیم. برنامهای که قرار است با آن یک رکورد جهانی در گینتس ثبت کنیم. منتظر سوپرایزمان باشید.»