بنابر گزارش رسانههای خارجی، یک راننده کامیون ایرانیتبار اهل تگزاس به خانه یک زن ایرانیالاصل که «پادکستر» بود، وارد شد و این زن و همسرش را قبل از اینکه خودکشی کند، به قتل رساند.
به نقل از دیلی میل، روزنامه «دیلی بیست» در گزارشی در این باره نوشت: مقامات محلی هویت قربانیان را «زهره صادقی»، ۳۳ ساله و همسرش «محمد ناصری»، ۳۵ ساله شناسایی کردند. نام مظنون نیز «رامین خداکرمرضایی»، ۳۸ ساله و راننده کامیون است.
فرجام وحشتناکِ عشق ممنوعه یک ایرانی در آمریکا
این راننده کامیون که از شنوندگان پادکست های زهره صادقی بود، مدت ۱۸ ماه این زن را تعقیب میکرد و با پارک کردن کامیون و منتظر ماندن در بیرون خانهاش و بمباران کردن او با حجمی توصیفناپذیر از پیامک و تماس و گل، به یک مزاحم تعقیب کننده برای این زن و شوهر تبدیل شده بود و در نهایت این سناریو به مرگ هر سه نفر آنها منجر شد.
پلیس ایالتی میگوید که اجساد صادقی، ناصری و خداکرمرضایی را پس از دریافت یک تماس تلفنی مبنی بر تیراندازی در خانهای در «ردموندِ» واشنگتن در حدود ۱۵ مایلی شرق سیاتل، پیدا کردند.
به گفته بازپرس، مادر صادقی در زمان هجوم خداکرمرضایی به داخل خانه و از طریق پنجره در خانه دخترش حضور داشته و موفق به فرار و رفتن به خانه یکی از همسایهها شده و با پلیس تماس گرفته است.
دارل لو، رئیس پلیس ردموند در مصاحبه با دیلی بیست گفت که خداکرمرضایی ابتدا پس از گوش دادن به پادکستی درباره «به دست آوردن شغل در صنعت فناوری» با زهره صادقی آشنا شده است.
در بیانیه پلیس آمده است که خداکرمرضایی پس از گوش دادن به پادکست، قبل از بحرانی شدن اوضاع، با صادقی مکاتبه کرد اما در نهایت زهره صادقی موضوع را به دادگاه کشاند و با حکم دادگاه، خداکرمرضایی منع تماس با صادقی را گرفت.
اما صادقی همچنان نگران محتوا و فراوانی پیام های خداکرمرضایی شده بود. به گفته لو، خداکرمرضایی یک بار بیش از ۱۰۰ نوبت در روز با او تماس گرفته است.
دیلی بیست گزارش داد که این وسواسِ تماس گرفتن در خداکرمرضایی نسبت به صادقی به زودی به تعقیب فیزیکی تبدیل شد و در سال ۲۰۲۲ این مرد صادقی را تا کنفرانسی در دنورِ کلرادو دنبال کرد.
پلیس گفت: افسران و کارآگاهان ردموند به دلیل تعقیب و گریز در جریان تحقیقات قبلی، با مقتول و محل سکونت او آشنا بودند.
به گفته لو، دستور عدم تماس صادقی از سوی دادگاه در واقع هیچ گونه حمایت فیزیکی برای این زن در پی نداشت و هنوز دستور به خداکرمرضایی ابلاغ نشده بود که صادقی و همسرش کشته شدند.
لو به این نشریه گفت: من فکر میکنم نکته کلیدی در اینجا این است که دستور حفاظت صرفا یک تکه کاغذ است که مانع از آسیب رساندن شخصی به شخص دیگر نمیشود.
مرکز تعقیب، پیشگیری، آگاهی و منابع آمریکا تخمین می زند که حدود ۱۳.۵ میلیون نفر در ایالات متحده در معرض «آزار تعقیب» (نوعی مزاحمت که فرد تعقیبکننده، قربانی خود را به شکلی آزاردهنده دنبال میکند) هستند و این وضعیت معمولا آنها را در ترس دائمی از کشته یا مجروح شدن قرار میدهد.
به گفته اف بی آی، همچنین زنان بیش از دو برابر مردان تحت این قبیل تعقیبهای آزاردهنده قرار می گیرند.
روایت جدید از قتل پسر و عروس پزشک شهیر ایرانی
وقتی از جریان ما وقع می پرسیم، بی وقفه شانه هایش تکان می خورد: دخترم، عروسم، زهره صادقی کمک استاد و راهنمای دانشجوهای تازه وارد بود، در دوران کرونا که بیشتر فعالیت ها صورت مجازی به خود گرفت، زهره هم از طریق فضاهای صوتی با مخاطبانش در ارتباط بود، البته این وضعیت بعد از کرونا هم به دلیل ناراحتی جسمی که او داشت در خانه ادامه پیدا کرد، میلاد هم در کنار کار به او کمک می کرد، این اواخر اما مزاحم هایی پیدا کرده بودند.
چه کسانی برایشان مزاحمت ایجاد می کردند؟
به طور طبیعی در فضای نت یک عده ای بیکارند و مزاحمت ایجاد می کنند که البته بچه ها خودشان از عهده ی مشکل بر می آمدند اما کار یکی از مزاحمین با مراجعه به پلیس هم خاتمه پیدا نکرد. مراجعات مکرر به پلیس و مراجع قضایی و تشکیل پرونده و در نهایت حکم قضایی برای بازداشت خاطی هیچکدام فرد بیمار را از آزار روانی این خانواده باز نداشت.
پلیس در این زمینه توصیه هایی هم داشته؟
بله گفتند فنس های خانه را تغییر بدهید، دیوار چوبی بکشید، دوربین بگذارید و ... این توصیه ها همه انجام شد، جز این که قرار بود به محض ورودش به ایالت.... دستگیر بشود که نشد! همسایه ها و شاهدان عینی گفته اند که تقریبا سه روز او با وانت قرمز رنگش در حوالی خانه ی میلاد دیده شده اما پلیس در این خصوص اقدامی از خود نشان نداده!
ایا شاهدی بر جریانات شب حادثه وجود دارد؟
عروسم دو عمل جراحی در ناحیه کمر پشت سر گذاشته بود که امکان تحرک را از او می گرفت، مادر زهره این مدت را برای کمک در طبقه پایین منزل بچه ها مستقر بود، در شب حادثه ظاهرا طبق عادت وضو می گیرد تا برای خواب آماده شود که پشت پنجره کسی را می بیند، حین صدا زدن میلاد و زهره، شیشه با سنگ خرد شده و مرد مهاجم با لباس و کفش شبه نظامی وارد خانه می شود، با دیدن مادر و اطمینان از این که میلاد و زهره در طبقه دوم هستند در حالیکه قصد رفتن به طبقه ی بالا را داشته با ممانعت میلاد مواجه می شود. میلاد با جلب توجه مردم مهاجم به خود مادر را از مهلکه فراری می دهد.
مادر عروسم برای جلب کمک به خانه ی همسایه ها مراجعه می کند، اما در همین هنگام فرد مزاحم ضمن مشاجره و درگیری، با شلیک تیر مستقیم میلاد را از پا انداخته و به طبقه ی دوم حمله ور می شود.
تا این زمان هنوز از پلیس خبری نیست؟
خیر پلیس با وجود این که به میلاد اطمینان داده بود که مراقب اوضاع هست، پانزده دقیقه بعد از آغاز حادثه به محل وقوع جرم می رسد. در این مدت میلاد در طبقه اول و زهره در طبقه دوم مورد اصابت گلوله قرار گرفتند. مادر زهره صدای این شلیک ها را خودش شنیده است.
و فرد مهاجم؟
در مجموع ۴ تیر شلیک شده! و به نظر می رسد که فرد ضارب به دلیل نداشتن مشاعر درست، با تیر چهارم خودش را به قتل رسانده است.