همهچیز از اسفند سال ۴۱ شروع شد، وقتیکه جسد بیسر مردی در داخل چاه نعمتآباد ورامین کشف شد. با کشف جسد بیسر موضوع به مأموران اعلام شد. با حضور مأموران در محل مشخص شد جسد بیسر متعلق به مرد جوانی است که دستهایش از پشت بسته شده و قبل از جنایت نیز مورد آزار و اذیت قرار گرفته و بعد از قتل جسد بی سرش به درون چاه انداخته شدهاست.
چند روز بعد جسد بیسر زن جوانی درحالیکه دستهای او هم از پشت بسته شده بود در چاههای دولتآباد پیدا شد. زن جوان نیز مورد آزار و اذیت قرار گرفته بود. آخرین جسد کشفشده نیز متعلق به جوان بلیتفروشی بود که چند روز قبل ناپدید شده بود و جسدش را یکی از کارکنان دادگاه ورامین کشف کرده بود.
این کارمند وقتیکه برای تفریح به بیرون از شهر رفته بود رد خون را میبیند و با دنبال کردن آن به دهانه چاهی میرسد و بهعلت اینکه کارمند دادگستری بود و میدانست که چند وقتی است جسدهایی از داخل چاهها و قناتها کشف میشود، موضوع را به پلیس اطلاع میدهد. با حضور مأموران جسد پسر بلیطفروش از داخل چاه خارج میشود.
خارج کردن هفت جسد از داخل چاه
مأموران در چند ماه موفق به کشف هفت جسد بیسر از داخل چاهها و قناتهای اطراف تهران بهویژه ورامین شدند. همین موضوع باعث شد تا برخیها مدعی شوند که چاهها دارای شبح است و شبح این کار را انجام میدهد.
چندی بعد مأموران پلیس ورامین در جریان سرقت دوچرخه از تهران و فروشش در ورامین قرار گرفتند. با بررسیها فردی به نام حمید شناسایی و دستگیر شد و آدرس همدستش هوشنگ را به مأموران داد. با حضور مأموران در مقابل خانه هوشنگ او از دست مأموران فرار کرد که همین موضوع شک پلیس را برانگیخت.
رد پای هوشنگ در قتلها
در بررسی سوابق پلیس مشخص شد که هوشنگ چندی قبل در بیابانهای ورامین مرد جوانی را برای تعرض به آنجا برده، اما با سر رسیدن گشت شهربانی، آنها پسر جوان را که دستش از پشت بسته شده بود از چنگال هوشنگ نجات داده و او چند وقتی را در زندان به سر میبرد.
حال که مأموران بهدنبال هوشنگ برای پرونده سرقت دوچرخه بودند به این موضوع مشکوک شدند که نکند قتلهای سریالی جنازههای بیسر هم کار هوشنگ باشد.
بررسی پرونده شخصی هوشنگ نشان میداد او جوانی ۲۶ ساله است که همیشه کلاه نمدی به سر دارد و شاگرد راننده کامیون است. او یکی از لاتهای ورامین بوده و علاوه بر شاگرد شوفری از کاسبان ورامین زورگیری و باجگیری میکرده است.
دستگیری قاتل سریالی در صندوق خانه خواهرش
با تکمیل شدن پرونده هوشنگ و مشخص شدن او بهعنوان مظنون اصلی قتلهای جنازههای بیسر، اما هیچ اثری از او نبود تااینکه مأموران متوجه شدند او با لباس زنانه به ورامین بازگشتهاست.
تحقیقات دراینرابطه ادامه داشت تا اینکه هوشنگ در خانه خواهرش درحالیکه در یک صندق مخفی شده بود دستگیر شد.
با دستگیری هوشنگ امینی او به هفت قتل اعتراف کرد، اما مأموران که جنازههای بیشتری کشف کرده بودند تحقیقات را از او ادامه دادند تا اینکه او به دو قتل دیگر هم اعتراف کرد.
همزمان با دستگیری هوشنگ بسیاری او را قاتل کلاه نمدی یا هوشنگ ورامینی خطاب و هر روز اخبار مختلفی از اعترافات او را چاپ میکردند.
اعتراف به ۲۳ قتل
تحقیقات پلیس ادامه داشت تا اینکه هوشنگ در گفتگو با روزنامه کیهان خبر از ۱۴ قتل دیگر داد. با افزایش تعداد قربانیان هوشنگ به ۲۳ نفر، بازپرس جنایی تهران که به پرونده هوشنگ رسیدگی میکرد مدعی شد که هوشنگ خطرناکتر از اصغر قاتل است. هیچوقت زمان اولین قتل هوشنگ مشخص نشد و تعدادی از جنازهها هم هیچوقت کشف نشده و بهگفته بازپرس و خبرنگاران جنایی آن زمان، جنایتهای بسیاری از هوشنگ باقی ماند که هیچوقت رازشان فاش نشد.
قتل مستشار اقتصادی آلمان
درهمینحال در جریان رسیدگی به پرونده هوشنگ امینی تیم جنایی متوجه شد که ارنست لانگ، مستشار آلمانی که چندی قبل گم شده است، ممکن است از سوی او به قتل رسیده باشد. بههمین خاطر تحقیقات از هوشنگ برای مشخص کردن سرنوشت مستشار اقتصادی آلمان در ایران آغاز شد.
هوشنگ با اعتراف به قتل لانگ مدعی شد: او را در حال مستی در خیابانی در تهران دیدم و به بیابانهای مسگر آباد کشاندم و بعد از اینکه اموالش را دزدیدم، کشتم و جسدش را در چاه انداختم.
پایان قاتل مخوف ورامین
با تکمیل پرونده هوشنگ او نیزمانند اصغر قاتل به اعدام محکوم شد و چوبه دار در میدان توپخانه تهران برپا شد. روز اجرای حکم، هوشنگ بسیار آرام بود و خیلی خونسرد پای چوبهدار قرار گرفت و قبلاز اجرای حکمش شروع به خواندن آواز کرد.
بر اساس نوشته روزنامههای آن سالها، هوشنگ دارای صدای بسیار خوبی بود و در زمان اجرای حکم پس از خواندن بسیاری را تحت تاثیر قرار داد، اما سرانجام حکمش اجرا شد و جنازهاش بر بالای دار در میدان توپخانه ماند تا درس عبرتی برای دیگران باشد.