عصرچهارشنبه گذشته یک راننده اینترنتی با ۱۱۰تماس گرفت و گفت مسافری سوار ماشینش شد که بهنظر میرسید قصد دستبرد مسلحانه به یک طلافروشی را دارد. وی توضیح داد: ساعتی قبل در یکی از مناطق جنوب تهران مسافری درخواست ماشین داد و من پذیرفتم. سپس مردی جوان که یک کیف همراهش بود سوار ماشینم شد و از من خواست وی را به خیابان جنتآباد جنوبی برسانم. وقتی به مقصد رسیدم، مرد مسافر در حالی که کیفش داخل ماشینم بود، پیاده شد و گفت چند دقیقه بعد برمیگردد تا دوباه او را به مبدا یعنی همان منطقهای که سوار ماشینم شده بود برگردانم.
وی ادامه داد: جوان مسافر پیاده شد و به سمت ویترین مغازههایی که داخل پاساژ قرار داشت رفت و شروع کرد به عکاسی. رفتارهایش مشکوک بود چون فقط از ویترین مغازههای طلافروشی و بهصورت مخفیانه عکس میگرفت و بهشدت دستپاچه بود. من که به او مشکوک شده بودم آهسته، زیپ کیف وی را که داخل ماشینم قرار داشت، باز کردم و چشمم به یک اسلحه کلت افتاد. وحشتزده زیپ کیف را بستم که همان لحظه مسافر برگشت و سوار ماشینم شد. من هم او را به یکی از مناطق جنوبی تهران و همانجایی که سوار ماشینم شده بود برگرداندم و تصمیم گرفتم موضوع را به پلیس اطلاع بدهم.
عملیات ویژه
راننده اینترنتی مشخصات مسافر مرموز را در اختیار پلیس قرار داد و مأموران در گام نخست شماره تماس مسافری که با آن درخواست خودرو کرده بود را مورد بررسی قرار دادند اما به نتیجهای نرسیدند، چون صاحب سیمکارت، فردی معتاد بود که مدتها قبل سیمکارتش را فروخته بود و آدرسی از خریدار نداشت. از آنجا که راننده خودروی اینترنتی آدرس مغازههای طلافروشی پاساژ را در اختیار پلیس قرار داده بود، تنها راه برای شناسایی متهم زیرنظر گرفتن مغازههای طلافروشی بود اما معلوم نبود سارق قرار است چه روزی نقشه سرقت مسلحانه را عملی کند.
در این شرایط تیم ویژهای از مأموران کلانتری ۱۳۸جنتآباد روز بعد یعنی پنجشنبه بیستم مرداد بهصورت نامحسوس، مغازههای طلافروشی را که روز قبل مسافر مرموز اقدام به عکاسی از ویترین آنجا کرده بود زیرنظر گرفتند تا اینکه سرانجام مردی با مشخصات مسافر مرموز وارد پاساژ شد و یکراست سراغ یکی از طلافروشیها رفت. شکی وجود نداشت که او قصد عملی کردن نقشه سرقت مسلحانه را دارد و مأموران همچنان وی را زیرنظر داشتند تا در عملیاتی غافلگیرانه وی را دستگیر کنند. مرد جوان پریشان و مضطرب بود و چندبار از مغازه خارج و مجددا وارد آنجا شد.
در این شرایط بود که مأموران سراغ او رفتند تا کیفش را مورد بازرسی قرار بدهند. اما مرد مرموز مقاومت کرد و ناگهان اسلحهای از کیفش بیرون آورد و به سمت مأموران نشانه گرفت. او تهدید کرد که اگر اجازه فرار به او ندهند و بازداشتش کنند اقدام به تیراندازی میکند. با این حال مأموران سعی داشتند او را خلع سلاح و دستگیرش کنند که در این شرایط مرد مسلح شروع کرد به تیراندازی که چند گلوله با خودروهای عبوری برخورد کرد. او سپس خود را پشت یک خودروی پژو پنهان کرد تا در فرصتی مناسب بتواند از محاصره پلیس فرار کند تا اینکه سرانجام مأموران به سمت لاستیک خودرو تیراندازی و متهم را محاصره کردند و موفق شدند وی را دستگیر کنند.
در بازرسی از وی علاوه بر یک قبضه کلت کمری، یک شوکر به همراه ۱۰عدد فشنگ کشف شد. متهم پس از دستگیری در بازجوییها اعتراف کرد که قصد سرقت از طلافروشی را داشته اما با حضور مأموران نقشهاش نافرجام مانده است. وی با دستور قاضی مرتضی رسولی، بازپرس شعبه هشتم دادسرای ویژه سرقت برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار مأموران اداره یکم پلیس آگاهی تهران قرار گرفته است.
مدیر ورشکسته
متهم ۳۴ساله است و میگوید تا همین چند سال قبل مدیر یک شرکت خدمات مسافرتی و جهانگردی بوده اما ورشکست شده و حدود ۲میلیارد تومان بدهکار شده است. همین مسئله سبب شده نقشه سرقت مسلحانه از طلافروشی را طراحی کند اما گمان نمیکرد که نقشه او عملی نشود.
چطور شد که مدیر یک دفتر خدمات مسافرتی نقشه سرقت مسلحانه از طلافروشی را کشید؟
من تا همین چند سال قبل شرایط مالی خیلی خوبی داشتم و هیچ وقت پیش نیامده بود که پول کم بیاورم و همیشه جیبم پر بود تا اینکه کرونا شد و شیوع این بیماری نابودم کرد و تبدیل شدم به یک ورشکسته. شیوع این بیماری سبب شد بسیاری از پروازها کنسل شود و من دچار مشکلات مالی فراوان شدم تا حدی که از ۲سال قبل حدود ۲میلیارد تومان بدهی بالا آوردم.
به خاطر بدهی ۲میلیاردی نقشه سرقت کشیدی؟
پس از آنکه ورشکسته شدم سراغ پدرم رفتم. او پولدار است و وضع مالی خوبی دارد. وقتی دید دچار مشکل شدهام بدهی ۲ میلیاردی مرا تقبل کرد اما پول را به برادرم داد. برادرم نیز بخشی از بدهیها و پول شاکیان را داد اما بخش دیگر را نه. پول را برای خودش برداشت و با آن بدهیهایش را داد و در یک کاری سرمایهگذاری کرد. من ماندم و بیش از یک میلیارد تومان بدهی. دست به هر کاری زدم تا این مبلغ را تهیه کنم اما نتوانستم. تنها فکری که به ذهنم رسید سرقت از طلافروشی بود. با خود گفتم وارد مغازه طلافروشی میشوم و با تهدید صاحب مغازه، بیش از ۱۰سکه طلا معادل بدهیهایم سرقت میکنم اما فکر نمیکردم که ماجرا اینطور میشود.
از ابتدا بگو، از روزی که نقشه کشیدی تا روزی که تصمیم به اجرای آن گرفتی اما موفق نشدی؟
حدود ۲ هفته قبل بود که تصمیمم برای سرقت مسلحانه جدی شد و بهصورت اینترنتی درخواست خرید اسلحه را دادم. بعد از واریز پول به شهرستان مورد نظر رفتم و یک کلت به همراه ۳۴تیر خریدم. سپس به تهران برگشتم و یک روز قبل از آنکه نقشه سرقت را اجرا کنم خودروی اینترنتی درخواست کردم و به پاساژی در غرب پایتخت رفتم. قبلا به آن منطقه رفته بودم و میدانستم چند مغازه طلافروشی دارد. روز قبل به آنجا رفتم و همه جوانب را بررسی کردم. حتی اقدام به تهیه عکس و فیلم کردم تا شب بهصورت کامل نقشه را مرور کنم. روز بعد هم باز درخواست خودرو کردم و به محلی که قرار بود سرقت را انجام بدهم برگشتم. به راننده گفتم ۱۰دقیقه منتظرم بماند تا به دیدن مادرم که در درمانگاهی در آن حوالی است بروم اما نتوانستم نقشه را اجرا کنم.
چرا روز سرقت ۲مرتبه وارد مغازه شدی و برگشتی؟
با کیفی که داخل آن اسلحه بود وارد مغازه طلافروشی شدم اما ترسیدم. من که مجرم حرفهای نیستم، تا به حال در زندگیم خلافی انجام نداده بودم خب طبیعی بود که بترسم و جرأت انجامش را نداشته باشم. بار اول که مغازه شلوغ بود اما بار دوم نتوانستم و برگشتم. اما بعد پشیمان شدم و با خود گفتم تو از ۲هفته قبل نقشه را کشیدی، برگرد و انجامش بده تا بدهیهایت را بپردازی و خلاص شوی که همان لحظه پلیس رسید و من برای فرار از دستگیری بیاختیار تیراندازی کردم که در نهایت دستگیر شدم.