رسیدگی به این پرونده از وقتی شروع شد که مأمور شهرداری هنگام جمعآوری زبالههای یکی از محلههای حصارک کرج با بقایای جسد یک مرد روبهرو شد. صحنه دلخراش و وحشتناکی بود و مأمور شهرداری با پلیس تماس گرفت و ماجرای پیدا شدن جسد یک مرد را گزارش کرد.
خیلی زود کارآگاهان جنایی استان البرز و بازپرس کشیک قتل در محل کشف جسد حضور یافتند و پس از بررسیهای ابتدایی، جسد به پزشکیقانونی منتقل شد. به دنبال کشف هویت مقتول و بازرسی لباسهای وی، شماره تماس فردی به نام غلام در جیب لباس مقتول پیدا شد که میتوانست تنها سرنخ این جنایت مرموز و تکاندهنده باشد.
غلام تنها مظنون این پرونده چند روز بعد با ردیابیهای پلیسی بازداشت شد، اما ادعا میکرد مقتول را نمیشناسد تا اینکه پس از تحقیقات بیشتر لب به اعتراف گشود و پرده از راز جنایتش برداشت.
غلام به کارآگاهان گفت:مدتی بود که من و مقتول با هم رفتوآمد داشتیم تا اینکه یک روز متوجه شدم او نیمهشب به دخترم بیحرمتی کرده و او را مورد آزار جنسی قرار داده است.
خشم مرا فرا گرفته بود و از شدت عصبانیت برای آرام کردن خودم تنها به یک فکر بودم تا اینکه به سراغش رفتم و با داد و فریاد به جانش افتادم و در درگیری خونینی که با او داشتم با ضربات چاقو وی را به قتل رساندم و سپس برای اینکه هیچ اثری از او نباشد تا راز مرگش فاش شود، اقدام به تکهتکه کردن جسد کردم.
بدین ترتیب غلام به اتهام قتل عمد بازداشت شد اما از آنجا که خانواده مقتول شناسایی نشدند، رسیدگی به پرونده بلاتکلیف ماند تا اینکه سرانجام با درخواست قصاص از سوی معاون قوه قضائیه، پرونده پس از ۶ سال به جریان افتاد و متهم در شعبه یکم دادگاه کیفری البرز محاکمه شد.
غلام از زندان به شعبه یکم منتقل شد و در شرح ماجرا به قضات دادگاه گفت: من و مقتول هر دو کارگر ساختمانی بودیم. او در ایران کسی را نداشت و با هم رفتوآمد خانوادگی داشتیم تا آن اتفاق شوم افتاد و من هم تصمیم به انتقام گرفتم، اما حالا پشیمانم و باید او را تحویل قانون میدادم.
با درخواست معاون اول قوه قضائیه بر قصاص متهم، وی با حکم قضات پس از شور به قصاص محکوم شد.
عامل جنایت پس از محاکمه در شعبه یکم دادگاه کیفری استان البرز به قصاص محکوم شد و با تأیید این حکم بود که متهم در یکقدمی چوبهدار قرار گرفت.
غلام پس از ۱۲سال زندگی در برزخ سرانجام با تلاش تیم صلح و سازش به شرط پرداخت دیه یک مرد مسلمان از قصاص نجات یافت.