پریسا زندگی و شغل خوبی داشت اما یک رابطه اشتباه زندگی او را تباه کرد.
پریسا که 20ساله است از زندگی خصوصیاش و اتهامی که گریبانش را گرفته است میگوید:
*متهم به رابطه نامشروع و سرقت شدهای. قبول داری؟
بله قبول دارم. البته آنطوری که شاکی میگوید نیست ولی کار اشتباهی کردم.
*از رابطهات بگو؟
من منشی یک شرکت بودم، شغل خوبی داشتم، درآمد بالایی نداشتم اما همین که خرج خودم را درمیآوردم برایم کافی بود و خانوادهام هم راضی بودند. چون کمی از پولم را هم به آنها میدادم و مادرم خرج خورد و خوراک میکرد تا اینکه با مدیر شرکت رابطه خصوصی برقرار کردم.
*مدیر شرکت متاهل بود؟
بله متاهل بود و بیشتر اوقات همسرش در خانه نبود. بیشتر مسافرت بود، بچههایش هم بزرگ بودند و هر کدام برای خودشان زندگی میکردند. همسر مدیر شرکت هم بیشتر پیش بچههایش بود. اینطوری بود که رابطه من با مدیر شرکت شروع شد.
*چه مدت با هم رابطه داشتید؟
دو سالی میشد که در ارتباط بودیم.
*از خانه او دزدی کردی. چرا؟
بعد از دو سال متوجه شدم او وارد یک رابطه دیگر شده است. او از هرچه در اختیار من قرار میداد محرومم کرد و باعث شد دیگر نتوانم مثل سابق زندگی کنم، حتی وقتی اعتراض کردم مرا از کار اخراج کرد. من هم برای اینکه در این مدت حقوق نگرفته بودم با ترفندی وارد خانهاش شدم و گردنبند و انگشتر همسرش را برداشتم.
*چطور متوجه سرقت شدند؟
همسرش متوجه شده بود. او وقتی به خانه آمده بود متوجه شده بود طلاهایش نیست. مدتی از ماجرا گذشته بود دوربینهای مداربسته ساختمان را چک کرده بودند و رد مرا زدند. وقتی دستگیر شدم به آن زن گفتم که دو سال با شوهرش رابطه داشتم، اینطوری بود که متهم به رابطه نامشروع هم شدم و زن از این بابت هم از من و شوهرش شکایت کرد.
*مدیر هم بازداشت است؟
خیر او بازداشت نیست، با وثیقه آزاد شده اما من چون سرقت کردم بازداشت شدم.
*میتوانی رضایت مدیر و همسرش را جلب کنی؟
نمیدانم. زن بیچاره خیلی عصبانی است. اشتباه کردم، نباید این کار را میکردم. حالا هم سابقهدار هستم هم آبرویم رفته و هم شغلم را از دست دادهام.