تحقیقات در این پرونده از اواخر سال گذشته شروع شد. در آن زمان چندین شکایت مشابه در پایگاه چهارم پلیس آگاهی تهران مطرح شد که نشان میداد اعضای یک گروه با برنامهریزی، سراغ فروشندگان دلار رفته و با مجروح کردن آنها نقشه سرقت را عملی میکردند.
وی ادامه داد: وقتی سر قرار که محلی خلوت بود، حاضر شدم 3مرد قوی هیکل و قدبلند سراغم آمدند. آنها ماسک به چهره داشتند و با تهدید چاقو از من خواستند دلارهایم را تحویلشان بدهم. من اما مقاومت کردم که یکی از آنها با چاقو مرا زخمی و دیگری به حد مرگ کتکم زد. به این ترتیب تمام دلارهایم را سرقت کردند و گریختند.
با افزایش این شکایتها، مأموران به شکل ویژه تحقیقات خود را روی این پرونده متمرکز کردند و خیلی زود موفق شدند سرنخهایی از ادمین گروه تلگرامی بهدست آورند. وی به دستور بازپرس شعبه چهارم دادسرای ویژه سرقت دستگیر شد و در بازجوییها به سرقتهای سریالی اعتراف کرد. وی گفت که سرکرده باند بوده و همدستانش به دستور او نقشه سرقتهای سریالی را اجرا میکردند. او اعتراف کرد که اعضای باندش چنانچه با مقاومت طعمههایشان مواجه میشدند، آنها را مجروح کرده و مورد ضرب و شتم قرار میدادند. با اعترافات سرکرده گروه، 2 متهم دیگر این باند که از اعضای اصلی بودند دستگیر شدند و تحقیقات برای دستگیری اعضای دیگر باند از سوی کارآگاهان ادامه دارد.
سرکرده باند، لیسانس نرم افزار کامپیوتر از یکی ازدانشگاههای معتبر پایتخت دارد. او خودش را نابغه و باهوش میداند و میگوید طمع باعث شد که نقشه سرقت از فروشندگان دلار را بکشد. گفتوگو با او را بخوانید.
نقشه سرقت را خودت به تنهایی کشیدی؟
از صفر تا صد ماجرا ایده خودم بود.
چه شد که این ایده به ذهنت رسید؟
این روزها هر کسی را که میبینی در حال صحبت درباره قیمت دلار و طلا در بازار است. خود من همزمانی در کار خرید و فروش دلار بودم اما خب ریسکش زیاد است. باید خوب پیشبینی کنی و بازار را بلد باشی تا بدانی چه زمانی روی سود هستی چه زمانی ضرر. یک مدت در این کار بودم اما بهدلیل نوسانات بازار خیلی ضرر کردم. یک روز که رفته بودم برای معامله دلار دیدم چقدر راحت میشود با ترساندن یک نفر، دلارهایش را به سرقت برد. به این ترتیب نقشه سرقت از فروشندگان دلار را کشیدم.
همدستانت چه کسانی بودند؟
من برای اعضای باندم 3ویژگی درنظر داشتم. شجاع، قدبلند و قویهیکل باشند. بعد از استخدام نوچههایم یک گروه تلگرامی زدم که ادمینش خودم بودم. در آنجا شروع کردم به تولید محتوا و صحبت درباره قیمت ارز و نوسانات بازار. بعد فراخوان خرید دلار میدادم. در این مرحله با سیاه بازی و اجرای نمایش توسط خودم و دیگر اعضای باند، افرادی را که قصد فروش دلار و یورو داشتند به دام انداخته و سر قرار میکشاندم. در آنجا هم مردان قوی هیکل میرفتند و پس از درگیری با طعمهها، دلارها و یوروهایشان را که معمولا مقدار زیادی بود سرقت میکردند.
نوسانات بازار را چطور پیشبینی میکردی؟
کمی هوش و ذکاوت داشتم؛ درواقع من یک نابغهام. پیشبینیهایم همیشه درست از آب در میآمدند. همیشه با حدسیات و منطق خودم قیمتها را مشخص میکردم که خوشبختانه پیشبینیها درست بود و مالباختهها به ما اعتماد میکردند.
پس چرا خودت وقتی در کار خرید و فروش دلار بودی ضرر کردی؟
شاید بهخاطر این بود که چون سرمایه خودم بود استرس داشتم و همین باعث شد که پیشبینیهایم اشتباه از آب دربیاید.
با پولی که از این راه بهدست آوردی چه کردی؟
زندگی کردم! چیزی که همیشه حسرتش را داشتم. با وجود اینکه درس خواندم، مدرک مهندسی گرفتم، باهوش و نابغه هستم اما نتوانستم شغل مناسب و پردرآمدی پیدا کنم. از طرفی در یک خانواده فقیر بزرگ شده بودم که از کودکی حسرت خیلی چیزها به دلم مانده بود. به همین دلیل برای رسیدن به ثروت بیشتر، راه دزدی و خفتگیری را انتخاب کردم. با پول دزدی ماشین خریدم؛ لباس و وسایل گرانقیمت برای خودم خریدم و به یک سفرخارجی رفتم تا اینکه دستگیر شدم.