اعتیاد؛ کابوسی که حتی نامش هم لرزه به اندام همه میاندازد؛ چه خانوادهای که روزگارش به واسطه حضور یک معتاد و مصائب آن گس شده و چه آنهایی که از هراس برگشت دوباره معتاد بهبودیافتهشان دست و پایشان هر روز میلرزد؛ ترسی که به اعتقاد کارشناسان ریشه در درمان ناصحیح اعتیاد دارد.
کارشناسان روانشناسی بالینی، متخصصان و پژوهشگران حوزه اعتیاد معتقدند برای درمان اعتیاد باید زنجیره درمان تکمیل باشد و مفقودی هر یک از این حلقههای زنجیر میتواند به ابتر ماندن مقوله درمان اعتیاد کمک کند؛ درمانی که از بستری معتادان در مراکز ترک اعتیاد شروع میشود، با رواندرمانی و حرفهآموزی آنها در دوره ترک ادامه مییابد و در نهایت با ایجاد بسترهای شغلی و اجتماعی شدن فرد بهبودیافته در سایه اشتغال و ارتقای جایگاه اجتماعی تکمیل میشود.
حال این سؤال پیش میآید که آیا زنجیره درمان اعتیاد در جامعه ما کامل است؟ خانوادهها چقدر با این روند درمان آشنا هستند؟ شواهد و قرائن موجود در جامعه حکایت از آن دارد که متأسفانه زنجیره روند درمان اعتیاد در جامعه ما کامل نیست و همین مسئله باعث شده تا بنابر اعلام کارشناسان انتظامی بالای ۸۰ درصد معتادان بهبودیافته بلافاصله بعد از ترک دوباره به مصرف موادمخدر روی آورند.
رفع معضل اعتیاد در جامعه همواره یکی از دغدغههای مسئولان و فعالان حوزه اجتماعی بوده؛ بهخاطر همین همواره با طرحهای مختلف کوشیدهاند تا در راستای تحقق این مهم، گام بردارند.
یکی از نخستین طرحهای اجتماعی برای کاهش آسیب اعتیاد در ایران در سال ۱۳۷۵ طرحی تحت عنوان «خودگردان» بود؛ نوعی طرح بازپروری اجتماعی که با وجود موافقت معاونت پیشگیری بهزیستی و حتی تخصیص قسمتی از مرکز بازپروری تهران در قرچک ورامین برای اجرای آن، متأسفانه هرگز به مرحله اجرا در نیامد.
تا سال ۷۷ مرکز بازپروری تهران در ورامین تنها محل برای ترک فیزیکی معتادان بود. این مرکز که تعطیل شد، خانوادهها برای سمزدایی معتادان خود چارهای نداشتند و باید بین۲ گزینه زندان یا سمزدایی در خانه با همکاری گروهNA ، یکی را انتخاب میکردند. زندان که وجهه خوبی نداشت و سمزدایی در خانه هم با توجه به فرهنگ خانوادههای ایرانی خیلی مورد استقبال قرار نگرفت.
مجموع این مشکلات باعث شد تا نیاز به کانونهای ترک فیزیکی اعتیاد و خانههای بهبودی پررنگتر از گذشته حس شود.
از دهه ۸۰ بود که کمکم روند ایجاد خانههای بهبودی و کمپهای ترک اعتیاد در تهران سرعت بیشتری بهخود گرفت و تاسیس این مجموعهها رشد قارچگونهای از بالا تا پایین شهر به خود گرفت. در کنار کمپهای ترک اعتیاد دارای مجوز از سازمان بهزیستی، کمپهای ترک اعتیاد زیرزمینی و بدون مجوز هم برای خود در این بازار سهمخواهی کردند. این کمپها نه از امکانات خوبی برخوردار بودند و نه روش درمان در آنها بهصورت اصولی پیش میرفت، اما به دلیل پایین بودن هزینه بستری معتادان در مقایسه با سایر کمپها، همواره اقبال مردم را در پی داشتند و همین موضوع به توسعه آنها دامن زد؛ تا جایی که امروز ساماندهی این کمپها از معضل اعتیاد مسئلهای بهمراتب حادتر شده است.
در پوشش خانوادهای که قصد بستری بیمارش را در یکی از این کمپها دارد، راهی آدرسی میشویم که از میان آگهیهای دیوار با آن تماس گرفتهایم. بعد از طی مسافت طولانی و جادهای خاکی در حاشیههای شهرری، ساختمانی در انتهای اراضی کشاورزی خودنمایی میکند. نه از تابلوی کمپ بالای دیوارهای نیمهریخته خبری است و نه از علامت و نشانهای که گویای کمپ باشد. انگار همه این وظایف را بر عهده همان پرچم سبزرنگ بینوشتاری گذاشتهاند که سردر خانه نصب شده و با وزش هر باد به این سو و آن سو میرود. زنگ قدیمی جیرجیرکی ساختمان را فشار میدهیم. انعکاس صدای زنگ در فضای برهوتی که در آن ایستادهایم، میپیچد. بعد از دقایقی صدای حرکت زنجیرهایی از پشت در گاراژی ساختمان شنیده میشود. کمی آن سوتر میرویم. با راهنمایی پسرک لاغراندامی که پشت در است، راهی حیاط میشویم.
دور تا دور حیاط پر از لاستیکهای مستعمل است. در گوشهای لانه کفترها و مرغ و خروسها توجه ما را بهخود جلب میکند. انتهای حیاط ۲ اتاق کوچک با پنجرههایی آهنی و ورودی کوچک و کوتاهی قرار دارد. هر دو تاریک هستند و سرد. بوی نم اتاقها تا میانه حیاط به مشام میرسد. دور تا دور اتاقها آدمهای خمور و درهم تنیده بیجان و بیرمق ناله میکنند؛ نه بالشی زیر سر دارند و نه زیرانداز درست و حسابی زیر پایشان. در میان هر دو اتاق، روی تختی فرسوده و کهنه، ۳مرد هیکلی با موهای کمپشت نشسته و مشغول کشیدن قلیانند. نقش و نگارهای دستهایشان نخستین چیزی است که به چشم میخورد. بعد از توضیح شرایط و ارائه فرم رضایتنامه اتمامحجت میکنند که ترک اعتیاد ممکن است همراه با مرگ باشد؛ بعدا شاکی نشوید! با دیدن این فرم تمام فیلمهای شکنجه معتادان در این کمپها را مرور میکنیم. یکی از آنها میگوید هزینه یک دوره نگهداری معتاد ۲میلیونو۵۰۰هزار تومان است!
در کنار این کمپهای غیرمجاز و حتی مجاز با شرایط معمولی که یا در باقیمانده ساختمانهای گاوداری و انبارهای کشاورزی، پذیرای معتادان هستند یا کوچه پسکوچههای محلههای قدیمی و مناطق حاشیه شهر بساط ترک اعتیاد خود را پهن کردهاند و اغلب خانوادههای قشر متوسط رو به پایین برای رهایی از اعتیاد دست به دامنشان میشوند، کمپهای لاکچری و شیکی در محلههای مرفهنشین شهر هم فعال شدهاند. مجموعههایی که استخر، سونا، سالن ورزشی، سالن بازیهای کامپیوتری، مشاورههای روانشناسی و ماساژ و... از حداقل امکانات رفاهی آنهاست. در این بهاصطلاح بهشت ترک اعتیاد بیماران میتوانند حتی از سوئیتهای اختصاصی استفاده کنند. کمپهایی که قیمت بستری ۲۵روزهشان از ۷میلیون تومان شروع میشود.
گسترش فعالیت کمپهای خصوصی دارای مجوز و بدون مجوز که هرکدام بنا بر دلایل خاص خود تصمیمگیری را برای خانوادهها در سپردن عزیزانشان به آنها سخت میکرد و همچنین ابتر ماندن چرخه درمان بعد از اتمام دوره درمان فیزیکی که در نهایت منجر به بازگشت معتادان به چرخه اعتیاد میشد، شهرداری تهران را بر آن داشت تا با ورود به این حوزه و ایجاد زیرساختهای لازم بستر ارزان و اصولی، درمان اعتیاد را با تولد مراکز بهاران دنبال کند؛ مراکزی که قرار بود ضمن سمزدایی فیزیکی معتاد در مرحله نخست و رواندرمانی او نسبت به برگزاری دورههای حرفهآموزی اقدام کند تا بهبودیافتگان برای ورود به اجتماع، اشتغال و شروع زندگی تازه آماده شوند. این طرح نیمههای دهه۸۰ همزمان با دوره مدیریت شهری قالیباف استارت خورد.
هرچند قرار بود در هر منطقه ۲مرکز بهاران برای ساماندهی معتادان راهاندازی شود، اما مشکلات بودجهای و نبود زمین بهخصوص در مناطق مرکزی و جنوب شهر این اجازه را نداد و درنهایت ۲۳مرکز بهاران در مناطق ۲۲گانه تهران شکل گرفت.
بعضی از کارشناسان حوزه اجتماعی ازجمله دکتر حسین جوادفر معتقدند واگذاری غیرکارشناسی این مراکز به پیمانکاران و ناآشنایی مردم با این ظرفیت مهم اجتماعی برای بهرهمندی و درمان اعتیاد، عامل اصلی خاموش شدن چراغ بعضی مراکز بهاران در تهران است. حالا جز تعدادی محدود از این مراکز، در مابقی مراکز روی مردم بسته است. مرکز بهاران منطقه ۵ازجمله مراکز فعال باقیمانده در تهران است که بهگفته دولتی، مدیر آن در تمام طول این سالها این مرکز را با چنگ و دندان باز نگه داشته است: «آدمهایی که در این مرکز برای ترک اعتیاد اقدام میکنند اغلب یا بیخانمانهایی هستند که توسط مددکاران اجتماعی شهرداری مناطق راضی به ترک اعتیاد شدهاند یا افرادی که به واسطه آشنایی، ترک اعتیاد در این مرکز سهمشان شده است. شهروندان عامه خیلی با این مرکز و فعالیتهایش آشنا نیستند.»
در میانشان از همه قشر آدمی دیده میشود از تحصیلکرده در رشته حقوق گرفته تا کارگر روزمزد، اما درد همهشان یکی است؛ اشتغال بعد از ترک اعتیاد. صابر ۴۳ساله است و به قول خودش تا به حال ۴بار برای ترک اعتیاد اقدام کرده، اما هر بار بعد از سرخوردگی از جامعه و بیکاری دوباره به اعتیاد پناه آورده است. او حالا در مدت ۳ماهی که در این مرکز است، هم دوره آرایشگری را گذرانده و هم سر از کشتوکار گل درآورده است: «مطمئنم این بار دیگر سراغ اعتیاد نمیروم. یک صندلی هم کنار خیابان بگذارم میتوانم برای خودم کاسبی کنم.» او کاملا در تصمیمی که برای زندگی پاکش گرفته، مصمم است.
تاسیس و راهاندازی مراکز بهاران تنها رویکرد دخالتی شهرداری تهران در حوزه مبارزه با موادمخدر نبود. سال۸۱ بعد از اینکه ۴۰معتاد کارتنخواب بهخاطر سرمای شدید یک شب زمستانی جان خود را از دست دادند با مشارکت داوطلبان مردمی، ایجاد گرمخانهها برای بیخانمانها کلید خورد. فضای گرمخانه را شهرداری تامین کرد و اداره آن را به داوطلبان سپرد.
درست ۶سال بعد نخستین شلتر یا همان مرکز کاهش آسیبهای اجتماعی زنان یا پناهگاه شبانه زنان افتتاح شد. با توجه به همه عواید مثبتی که این مراکز برای معتادان بیخانمان داشت، اما همسایگی آنها با محلههای قدیمی کمکم معضل اعتیاد را در این محلهها گسترش داد. شکست تعدادی از طرحهای مقابله با اعتیاد باعث شد کاهش سن اعتیاد بهعنوان چالش اساسی در جامعه مطرح شود؛بعضی ازکمپهایی که روزی برای کاهش آلام خانوادههای مبتلا به اعتیاد راهاندازی شدند، به بنگاههای اقتصادی تبدیل شدند و امکان استفاده خانوادههای قشر ضعیف از این امکانات کمتر و کمتر شد؛ بهگونهای که بهگفته خانوادهها بالابودن هزینه درمان اعتیاد انگیزهای برای ترک باقی نگذاشت. هزینههای بالا در کنار درمان بدون اصول که بازگشت مجدد فرد بهسمت اعتیاد را در پی دارد، دست بهدست میدهند تا شاهد تجارب متفاوت در طرحهای مقابله با اعتیاد در جامعه باشیم.
امید فرجی، از فعالان حوزه پیشگیری از اعتیاد میگوید: «درمان اعتیاد مستلزم رعایت یک زنجیره اقدامات است که متأسفانه هنوز کسی اعتقاد به آنها ندارد؛ هرچند در مطالعات و پژوهشهایی که صورت میگیرد همه متفقالقول بر آنها تأکید میکنند؛ از درمان جسمی گرفته تا درمان روحی و حل مشکلات اجتماعی پیشروی یک معتاد!»
او که سالهای زیادی در حوزه DICها با افراد دارای اعتیاد در ارتباط بوده، معتقد است که سالهای سال طول کشید تا ما در جامعه اعتیاد را یک بیماری معرفی کنیم. حالا که خوشبختانه نگاه اغلب مردم به اعتیاد مانند یک بیماری است، بهتر است در مسیر اصلی درمان آن قرار بگیریم. امروز متأسفانه هزینههای درمان اعتیاد بر وضعیت اقتصادی خانوادهها میچربد و این مسئله باعث شده تا حتی خانوادهها هم بیخیال ترک اعتیاد فرزندانشان شوند و با طرد آنها میکوشند از این معضل رها شوند. افزایش تعداد معتادان متجاهر در یک سال اخیر گواه این سخن است.»
فرجی ایجاد بستر پذیرش رایگان معتادان، برگزاری دورههای مشاوره ویژه خانوادهها، ایجاد زیرساختهای حرفهآموزی و اشتغال برای معتادان را از پیششرطهای ترک اعتیاد برمیشمارد و میگوید: «اعتیاد با اجرای طرحهای تکراری به نتیجهای نخواهد رسید. ما برای کسب نتیجه بهتر در حوزه اعتیاد نیازمند تکمیل زنجیرههای درمانی هستیم و برای این مهم باید همه دستگاههای اجرایی ذیربط به میدان بیایند.»