پاییز سال گذشته جسد پسر جوانی در یکی از روستاهای غرب تهران کشف و برای علت مرگ و شناسایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
در ادامه مأموران تحقیقات میدانی را آغاز کردند و در نهایت یکی از اهالی منطقه سرنخ کشف این جنایت را به پلیس داد.
او به مأموران گفت: دو روز قبل از کشف جسد مردی به سراغم آمد و از من خواست تا کمک کنم ماشینش را که در گل گیر کرده بود، بیرون بیاورم. ماشین او در نزدیکی همین محل کشف جسد در گلولای گیر کرده بود. من هم با تراکتور آن را بیرون کشیدم و آن شخص هم از من شماره کارت خواست تا برایم مبلغی به عنوان قدردانی واریز کند.
پس از آن مأموران حساب مرد روستایی را بررسی کردند و شماره حساب واریزکننده را به دست آوردند. صاحب حساب که مردی به نام نادر بود شناسایی و به عنوان تنها مظنون پرونده بازداشت شد.
پس از دستگیری نادر، وی مورد بازجویی قرار گرفت و به قتل سیامک اعتراف کرد. متهم در توضیح ماجرا گفت: ۲ سال پیش با لیلا ازدواج کردم و زندگیمان خوب بود تا اینکه چند ماه قبل متوجه شدم که سیامک برای همسرم مزاحمت ایجاد کرده است. بعد از مدتی موفق شدم شماره تلفن سیامک را پیدا کنم و از او خواستم تا دست از مزاحمت بردارد اما مرد جوان در کمال وقاحت حرفهایی زد که خیلی عصبانی شدم. از طرفی همسرم نیز به خاطر این مزاحمتها دچار مشکل روحی شده بود که به سختی او را راضی کردم پیش روانشناس برویم. حتی برای حل مسالمتآمیز این ماجرا سیامک را هم چند جلسه پیش روانشناس بردیم تا دست از رفتارش بردارد.
وی در ادامه افزود: در حالی که فکر میکردم بزودی زندگی ما مثل قبل میشود متوجه شدم که سیامک باز هم با لیلا ارتباط برقرار کرده و دست از سر او برنمیدارد. آنقدر ناراحت شدم که تصمیم گرفتم با سیامک قرار بگذارم. از آنجا که او پسر درشت هیکلی بود و فکر میکردم ممکن است آسیبی به من بزند، چاقویی همراهم بردم. وقتی داخل ماشینم نشست باز هم از او درخواست کردم تا رابطهاش را با لیلا تمام کند اما او با گردن کلفتی به من گفت لیلا را طلاق بده چون من او را دوست دارم و میخواهم با او ازدواج کنم. آنقدر حرفش تلخ و گزنده بود که در یک لحظه کنترلم را از دست دادم و با چاقو چند ضربه به او زدم و بعد هم در حالی که نیمه جان شده بود، او را در حوالی همان روستای محل قرار از ماشین پایین انداختم و داشتم به خانه برمیگشتم که ماشینم در گلولای اطراف روستا گیر کرد و ناچار شدم از یک مرد روستایی کمک بگیرم و...
با اعترافات صریح متهم، گزارش پلیس، پزشکی قانونی و تکمیل تحقیقات از سوی پلیس پرونده برای رسیدگی به شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد.
در آغاز جلسه دادگاه پس از قرائت کیفرخواست، اولیای دم درخواست قصاص کردند و گفتند به هیچ عنوان حاضر نیستند متهم را ببخشند چراکه او داستانی درست کرده تا بتواند جنایتش را توجیه کند.
در ادامه متهم به جایگاه رفت و گفت: من قبول دارم که سیامک را به قتل رساندم اما اگر او را نمیزدم، من را میکشت و به خاطر دفاع از جانم مجبور شدم او را بزنم. سیامک پسر پولداری بود و میخواست همسرم را از من بگیرد. من اگر عاشق همسرم نبودم، با او درگیر نمیشدم. باور کنید خیلی صبوری کردم و خواستم که اتفاق ناگواری نیفتد اما او کوتاه نمیآمد و زندگیام را سیاه کرده بود.
با توجه به پایان وقت اداری دادگاه قضات تصمیم گرفتند تا ادامه رسیدگی به این پرونده را به جلسه بعد موکول کنند تا متهم آخرین دفاعیات خود را مطرح کند.