رسیدگی به این پرونده از آبان ماه سال ۹۸ با شکایت زنی جوان آغاز شد. وی که به پلیس آگاهی رودهن رفته بود از ناپدید شدن خواهر ۳۰ ساله اش به نام آرزو خبر داد.
ما ساکن یکی از شهرستانهای خراسان شمالی هستیم. چند سال قبل خواهر کوچکم آرزو با مردی به نام داوود که قبلاً ازدواج کرده و صاحب یک فرزند بود آشنا شد و به عقد موقت او درآمد. خواهرم و شوهر صیغهای اش در خانهشان در حوالی رودهن زندگی میکردند. اما مدتی بود با هم به شدت اختلاف داشتند.
وی ادامه داد: داوود به خواهرم خرجی و نفقه نمیداد به همین خاطر خواهرم از او شکایت کرده و ما حتی حکم جلب داوود را هم گرفته بودیم که یکباره خواهرم ناپدید شد. شوهرش مدعی است هیچ اطلاعی از او ندارد. اما ما به داوود مشکوک هستیم.
با این شکایت تلاش پلیس برای افشای راز ناپدید شدن زن جوان آغاز شد و ماموران به بررسی پرداختند. در این میان همسایهها گفتند آخرین بار آرزو را دیدهام که سوار ماشین شوهرش شده است.
با افشای این ماجرا داوود تحت بازجویی قرار گرفت و به قتل همسرش اعتراف کرد.
اعتراف به قتل زن صیغهای
داوود گفت:من قبلاً ازدواج کرده و صاحب یک فرزند بودم، اما چون با همسرم تفاهم نداشتم از او جدا شدم و با آرزو ازدواج کردم. اما ما با هم اختلاف داشتیم. او از من شکایت کرده و حکم جلبم را گرفته بود. آخرین بار میخواستم با او صحبت کنم که در ماشین با هم درگیر شدیم و من او را خفه کردم. سپس جسد او را به حوالی آبعلی بردم و از کوه به پایین پرتاب کردم.
به دنبال اعترافات این مرد ماموران پلیس، بقایای جسد زن جوان را کشف کردند. داوود به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در دادگاه چه گذشت؟
در این جلسه چهار خواهر آرزو برای دامادشان حکم قصاص خواستند.
خواهر بزرگ آرزو گفت:پدر و مادر ما سالها قبل فوت کردند و سپس آرزو با داوود ازدواج کرد. این مرد بیرحمانه خواهرمان را کشت و ما حاضر به گذشت نیستیم و برای او قصاص میخواهیم.
سپس وکیل اولیای دم روبه روی قضات ایستاد و گفت:شواهد نشان میدهد داوود ۸ آبان ماه سال ۹۸ دست به جنایت خانوادگی زده. اما اظهارات متناقضی را مطرح کرده است. او ماشین را از دوستش قرض گرفته و نقشه قتل را نیز در ماشین اجرا کرده بود. حتی دوستش نیز تایید کرده ماشینش را به داوود سپرده بود. همه مدارک علیه اوست، اما او قصد دارد با دروغگویی خودش را بیگناه نشان دهد.
وقتی داوود ۳۵ سال روبه روی قضات ایستاد اتهام قتل را نپذیرفت.
وی در تشریح نحوه آشناییاش با قربانی گفت:من از طریق یک دعانویس با آرزو آشنا شدم. آرزو میخواست ازدواج کند که مرد دانویس او را به من معرفی کرد و ما با هم ازدواج کردیم. اما پس از مدتی فهمیدم او و خانوادهاش دنبال پول هستند. به همین خاطر هرچند وقت یکبار به بهانه خرجی و نفقه از من پول میلیونی میگرفتند.
وی ادامه داد: آخرین بار من در خانه تنها بودم که همسرم مقابل در آمد. اما به خاطر اختلافهایی که با هم داشتیم در را باز نکردم. او و خانوادهاش چندین بار با من تماس گرفتند. چون حال روحی خوبی نداشتم مقابل خانه دوستم رفتم و ماشینش را از او قرض گرفتم تا حال و هوایم عوض شود. صبح روز بعد هم ماشین را به دوستم برگرداندم. من اصلا همسرم را ندیدم و از نحوه کشته شدن او اطلاعی ندارم.
قاضی گفت: چطور قبلاً به قتل اعتراف کرده بودی؟
که متهم پاسخ داد: من تحت فشار روانی و برای خلاصی از بازداشتگاه قتل را گردن گرفتم. من حتی بازسازی صحنه جرم را هم قبول ندارم.
قاضی گفت:کسی از محل جسد اطلاعی نداشت و با نشانی که تو به پلیس داده بودی بقایای جسد کشف شد. چه دفاعی داری؟
متهم: به من گفته بودند جسد در حوالی آبعلی پیدا شده و من به همین خاطر ماموران را به آنجا بردم.
قاضی: شاهدان گفتهاند آخرین بار قربانی را دیدهاند همراه تو سوار ماشین بوده. چه دفاعی داری؟
متهم: شاهدان خواهرزادههای همسرم هستند که من اصلاً شهادت آنها را قبول ندارم. آنها دروغ میگویند و من بیگناه هستم.
در پایان جلسه وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده داوود را به قصاص محکوم کردند.