رسیدگی به این پرونده از یک سال قبل به دنبال ناپدید شدن صاحب یک دفتر حقوقی در غرب تهران آغاز شد. شواهد نشان میداد آرش ۳۹ ساله صبح برای رفتن به دفتر کارش از خانه بیرون رفته و دیگر بازنگشته است.
تلاش برای به دست آمدن سرنخی از این مرد آغاز شده بود که ماموران با ردیابی گوشی موبایلش جسد خونین وی را در غرب تهران یافتند.
شواهد نشان میداد این مرد با ضربههای چاقو از پا درآمده است.
با افشای مرگ آرش ماموران به بررسی پرداختند و دریافتند آخرین بار وی با مردی به نام ارسلان که به تازگی با همسرش در دفتر کار آرش مشغول به کار شده بود تماس تلفنی داشته است.
اعتراف به جنایت
ماموران به ردیابی ارسلان پرداختند و وی را بازداشت کردند. ماموران در بازرسی بدنی از این مرد یک اسلحه یافتند که مدعی بود به تازگی آن را تهیه کرده است. ارسلان در بازجوییها به قتل آرش با انگیزه ناموسی اعتراف کرد و مدعی شد اسلحه را خریده بود تا همسرش را نیز بکشد که ناکام ماند.
این مرد به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در دادگاه
در ابتدای جلسه اولیای دم درخواست قصاص را مطرح کردند.
وقتی ارسلان روبه روی قضات ایستاد گفت: من سالها در شهرستان زندگی میکردم. به تازگی با زن جوانی به نام نیلوفر آشنا شده بودم که او را صیغه کردم. همسر صیغهای ام میگفت یک مرد وکیل را در تهران میشناسد که به تازگی دفتر حقوقی تاسیس کرده و نیاز به کارمند دارد. من از طریق همسر صیغهای ام با آرش تماس گرفتم و او قول داد در دفتر کارش برایم کار جور کند.
ادعای جنایت ناموسی
وی ادامه داد: من و نیلوفر با هم به تهران آمدیم و در دفتر حقوقی آرش مشغول به کار شدیم. او حتی اتاقی را در اختیارمان قرار داده بود تا همان جا زندگی کنیم. مدت زیادی نگذشته بود که یکباره در گوشی موبایل همسرم، عکسهای آرش را دیدم. من که از دیدن عکسها شوکه شده بودم از همسرم سوال کردم و نیلوفر گفت آرش او را به کافی شاپ دعوت کرده و آنجا با هم عکس گرفته اند.
متهم در تشریح جزییات قتل گفت: چند روز رفتارهای همسرم و آرش را زیر نظر گرفتم و به رابطه پنهانی آنها پی بردم. به همین خاطر با آرش قرار ملاقات گذاشتم. او باشین دنبالم آمد. من در ماشین عکس و پیامکهایی را که به همسرم ارسال کرده بود به او نشان دادم، اما اد منکر رابطهای پنهانی با همسرم شد. او میگفت نیلوفر را مانند خواهرش دوست دارد و قصد کمک به او را داشته است. من در یک لحظه گوشی موبایل او را از دستش گرفتم تا آن را بررسی کنم. اما او سعی کرد گوشی را از دستم بگیرد. ما در بیابانهای غرب تهران با هم درگیر شدیم و من با چاقویی که همراه داشتم چند ضربه به او زدم. سپس کارت عابر بانک او را برداشتم و با آن یک اسلحه خریدم. من مس خواستم با اسلحه همسرم را بکشم که دستگیر شدم.
وی به عنوان آخرین دفاع گفت: من از قتل پشیمان نیستم و به خاطر ناموسم دست به جنایت زدم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدندو با توجه به مدرکهای موجود در پرونده ارسلان را به قصاص محکوم کردند.