خبر گردون | اگرچه هنوز هم بسیاری در شوک قتل وحشیانه داریوش مهرجویی و همسرش هستند اما مرور صفحات روزنامهها نشان میدهد که در پاییز ۱۴۰۲ شاهد چند قتل وحشیانه و با شدت بالایی از خشونت بودیم. قتلهایی که تنها در فیلمها و به مدد تخیل نویسنده و کارگردانها شاهد ان بودیم.
در همین پاییز مردی زنش را کشت و جسد تکهتکهشدهاش را با خود از مشهد به تهران آورد تا خودش و جسد را تسلیم پلیس کند. کسی که ۱۰۰۰ کلیومتر با یک جنازه تکه تکه شده سفر کرد تا اعتراف کند. کمی بعد از آن خبر رسید که گلوی داریوش مهرجویی و همسرش را باغبانهای سابق ویلایش بریدهاند. و حالا به تازگی گزارشی منتشر شده که از نظر شدن خشونت لرزه بر اندام همه میاندازد. برادر برادر دیگرش را سه روز شکنجه کرپ و بعد کشت و تکه تکه کرد و تکههایش را روی پشت بام آپارتمانش کباب کرد!
سفر با جنازه از مشهد تا تهران
بعدازظهر پنجشنبه، ششم مهرماه مردی که یک چمدان بزرگ مشکی باخودش حمل میکرد وارد ستاد فرماندهی فراجا در میدان عطار شد و گفت میخواهد حقایقی را فاش کند. او میگفت که برای افشای حقیقت هزار کیلومتر از مشهد تا تهران را پیموده تا خودش را به ستاد فرماندهی فراجا برساند.
گزارش یک جنایت
مرد جوان وقتی مقابل افسر تحقیق قرار گرفت، گفت: من زنم را کشتهام و جسدش درون همین چمدانی است که در دست دارم! وی در مقابل چشمان بهت زده افسر پلیس ادامه داد: اگر باور نمیکنید، چمدان را باز کنید تا متوجه شوید که دروغ نمیگویم.
افسر تحقیق چمدان را که باز کرد، با جسد مثله شده زنی که درون نایلونهای مشکی قرار داشت، مواجه شد و در تماس با بازپرس کشیک قتل تهران، ماجرا را گزارش کرد. به این ترتیب با دستور قاضی وحید ناصری، متهم به کلانتری ونک منتقل شد تا با انجام بازجوییهای بیشتر، جزییات بیشتری از ابعاد این حادثه هولناک فاش شود.
۲۴ ساعت زندگی با جسد
دقایقی از انتقال متهم به کلانتری میگذشت که بازپرس جنایی نیز در آنجا حاضر شد و به تحقیق از مرد جوان پرداخت. وی گفت که در شهر مشهد زندگی میکند و مدتهاست که با همسرش دچار اختلاف شده است. او مدعی شد که بر سر همین اختلافات با همسرش درگیر شده و در اقدامی هولناک او را به قتل رسانده و با مثله کردن جسدش، آن را درون چمدان بزرگی جاسازی کرده و راهی تهران شده است. وی در حالیکه گریه میکرد گفت که پس از جنایت ۲۴ ساعت در کنار جسد همسرش در خانه عزاداری کرده و از جنایتی که مرتکب شده نادم و پشیمان است. با اعترافات این مرد، جسد مقتول به پزشکی قانونی منتقل و پرونده این جنایت با صدور قرار عدم صلاحیت به دادسرای شهر مشهد فرستاده شد.
پشیمانی دیرهنگام
متهم ۳۱ ساله و کارمند آژانس هواپیمایی است. او از قتلی که مرتکب شده به شدت پشیمان است و میگوید اگر زمان به عقب بازمی گشت هرگز دست به چنین جنایتی نمیزد و فرزندش را بی مادر نمیکرد. او از جزئیات این جنایت میگوید.
انگیزه ات از قتل همسرت چه بود؟
همسرم به من اهمیت نمیداد. احساس میکردم که دیگر علاقهای به من و زندگیمان ندارد. این بی توجهی هایش عذابم میداد.
چرا اینطور شده بود؟
علت دقیقش را نمیدادم، اما خب همیشه با موبایلش سرگرم بود و با دوستانش چت میکرد. هر وقت هم که اعتراض میکردم با تندی جوابم را میداد. من به او شک کرده بودم و فکر میکردم به من خیانت میکند، چون دیگر حواسش به زندگیمان نبود.
چند وقت از ازدواجتان میگذشت؟
حدود ۷ یا ۸ سال. او از اقوامم بود و حاصل این ازدواج یک فرزند ۵ ساله است که با تصمیم آنی من، فرزندم حالا بی مادر شده است.
از روز حادثه بگو، چه شد که جان همسرت را گرفتی؟
اختلافات ما برمی گشت به یک و سال و نیم قبل. همه چیز از همان زمان شروع شد. متوجه شده بودم که همسرم به من توجهی نمیکند. مدام با گوشی موبایلش سرگرم بود و هرجا میرفت گوشیاش را با خودش میبرد. حتی اجازه نمیداد گوشیاش را چک کنم و همه اینها آشوبی در ذهنم راه انداخته بود که داشت دیوانهام میکرد. این اختلافات ادامه داشت تا اینکه تصمیم گرفتم به صورت جدی با همسرم صحبت کنم. به همین دلیل روز سه شنبه چهارم مهر ماه، فرزندم را به خانه خواهرم بردم و به او گفتم کاری برایمان پیش آمده است. از خواهرم خواستم تا چند روزی از فرزندم مراقبت کند، سپس به خانه برگشتم و سر صحبت را با همسرم باز کردم. او اصلا زیر بار نمیرفت که رفتارش عوض شده و زندگی اش اهمیت نمیدهد. دعوا که بالا گرفت در اوج عصبانیت با دستانم او را خفه کردم. وقتی به خودم آمدم او دیگر مرده بود و نفس نمیکشید.
بعد از قتل چه کردی؟
ترسیده بودم. اصلا باورم نمیشد که آدم کشتهام، آن هم همسرم را. اما دیگر کار از کار گذشته بود و من باید هرطور شده جسد را از خانه خارج میکردم. راهی جز مثله کردن جسد به ذهنم نرسید و درحالیکه اشک میریختم این کار وحشتناک را انجام دادم.
چرا از مشهد به تهران سفر کردی؟
همسرم سفر به تهران را دوست داشت. هر وقت نقشه سفر میکشیدیم، پیشنهاد پایتخت را میداد. از سوی دیگر بیشتر اقوام من در کرج ساکن هستند و با خودم گفتم که اگر در تهران اعتراف کنم به زندانهای اطراف منتقل میشود و خانوادهام به راحتی میتوانند به ملاقاتم بیایند. از طرف دیگر همسرم برای آخرین بار به تهران میآمد و تصور میکردم با این کار مرا میبخشد!
با اتوبوس به تهران سفر کردی؟
نه با ماشینهای بین شهری. با چمدانی که همسرم داخلش بود سوار خطیهای مشهد به تهران شدم. وقتی به حوالی مشیریه رسیدم، پیاده شدم و درخواست خودروی اینترنتی کردم، اما فکر میکنم لوکیشن را اشتباه زدم. چون سرچ کردم پلیس انتظامی که ستاد فرماندهی ناجا در میدان عطار را نشان داد و من هم آنجا را ثبت کردم.
ظاهرا در بازجوییها عنوان کردی که ٢٤ ساعت با جسد بودی؟
درست است. من سه شنبه شب همسرم را به قتل رساندم و چهارشنبه شب بود که تصمیم گرفتم به تهران سفر کنم. راستش باورم نمیشد که دست به جنایت زده ام. تا ۲۴ ساعت بعد از قتل هم نخوابیدم و بالای جسد همسرم اشک ریختم. نمیدانید چقدر پشیمانم و دلم میخواست میشد زمان به عقب برمیگشت. اما افسوس که پشیمانی و ندامت دیگر سودی ندارد و من باید تا آخر عمرم با این عذاب وجدان زندگی کنم، نمیدانم چطور به چشمان فرزندم نگاه کنم.
شب تاریک و خونبار داریوش مهرجویی و وحیده محمدی فر
قتل داریوش مهرجویی و همسرش وحیده محمدیفر، به تاریخ ۲۲ مهرماه ۱۴۰۲ در منزل شخصیشان در کرج روی داد. جسد داریوش مهرجویی به همراه همسرش وحیده محمدیفر توسط دختر نوجوانشان پیدا شد و خبری وحشتناک دنیای خبری ایران را پر کرد.
سایت جنایی جزئیات این قتل را چنین شرح میدهد:
جزئیات به دست آمده توسط خبرنگار ما نشان می دهد، دختر داریوش مهرجویی شب گذشته سرکلاس آموزشی حضور داشت و از ساعت 8 و نیم شب به صورت پیامکی با پدرش در ارتباط بود. این پیامک ها تا ساعت 10 شب ادامه داشت. این دختر نوجوان به بازپرس گفته من از پدرم پرسیدم شام چی داریم که پدر گفت: آش دوغ داریم.
وقتی دختر نوجوان داریوش مهرجویی به مقابل خانه رسید، متوجه وضعیت غیرعادی شد. او با یکی از اقوامش در مهرشهر کرج تماس گرفته و به او گفته می ترسد به تنهایی وارد خانه شود. در این مدت این دختر با پدر و مادرش تماس گرفته که کسی پاسخگوی تلفن نبوده است. در نهایت دختر نوجوان به پیشنهاد فامیلی که با او تماس گرفته صبر می کند که فامیلش برسد و سپس با هم وارد خانه می شوند.
وقتی دختر نوجوان و فامیلش وارد خانه می شوند جسد داریوش مهرجویی و همسرش را پیدا می کنند و با پلیس تماس می گیرند. وضعیت دلخراش اجساد نشان می داد آنها احتمالا ابتدا غافلگیر شده اند.
بر اساس اطلاعات به دست آمده وضعیت اجساد نشان می داد ابتدا داریوش مهرجویی به قتل رسیده است. عاملان قتل با چوب که به نظر می رسد مربوط به درخت آلبالو است به سر او کوبیده شده لکه های خون روی این چوب دیده شده است. بعد از اینکه داریوش مهرجویی گیج شده شاهرگ او را قطع کرده و جسدش را مقابل آشپزخانه رها کرده اند.
جسد همسرش وحیده محمدی فر در یکی از اتاق خواب ها پیدا شده است. گلوی او هم بریده شده اما آثار برجای مانده روی بدن این زن نشان می دهد او با عاملان قتل درگیر شده و شکستگی هایی نیز روی دست و پای او وجود داشته است.
احتمال داده می شود او با صدای درگیری که عاملان قتل با شوهرش داشته اند هوشیار شده و حالت تدافعی به خود گرفته است.
همچنین وضعیت خانه بعد از حضور ماموران در خانه نشان می داد احتمالا زمانی که دختر نوجوان به خانه رسیده احتمالا عاملان قتل درخانه بودند چرا که اولا او تا ساعت 10 با پدرش پیامکی تماس داشته و قتل بعد از این ساعت رخ داده و دوم اینکه وضعیت جسدها و خانه نشان می داد که قتل ها بسیار تازه اتفاق افتاده است.
سرانجام بعد از یک هفته چهار متهم افغانستانی به جرم قتل داریوش مهرجویی و همسرش دستگیر شدند. طراح اصلی قتلها کریم باغبان سابق داریوش مهرجویی بود.
روایت دردناک دو برادر
این پرونده روز ۱۷ آذر سال گذشته و با ناپدید شدن مرموز یک دندانپزشک تهرانی به جریان افتاد. این مرد ۴۵ ساله علاوه بر مطب، صاحب یک شرکت بود که آن را با برادرش که پزشک عمومی بود شریک بود.
مأموران پلیس که در حال تحقیق برای کشف سرنوشت دندانپزشک ناپدید شده بودند، در بررسیهای بیشتر متوجه شدند که او و برادرش (پزشک عمومی) از سالها قبل بهدلیل مسائل مالی با یکدیگر دچار اختلافاتی شده بودند. از سوی دیگر، در پشتبام شرکت آنها بقایای سوختهای از یک جسد پیدا شد که بهنظر میرسید متعلق به مرد ناپدید شده است.
در شرایطی که از برادر بزرگ مرد ناپدید شده خبری نبود، پسر جوانی که بهعنوان دستیار در شرکت کار میکرد بازداشت شد و گفت که برادر بزرگتر مرد گمشده بهخاطر اختلافات مالی، جان برادرکوچکترش را گرفته و فرار کرده است.
این مرد توضیح داد: عامل جنایت که یک پزشک عمومی است، از چند سال قبل با برادر کوچکترش دچار اختلاف شدید مالی شده بود. او روز حادثه به برادر کوچکترش زنگ زده و از او خواسته به شرکت بیاید.
آن روز ۲ برادر بر سر اختلاف مالیشان درگیر میشوند که ناگهان برادر بزرگتر جان برادر کوچکترش را میگیرد و از من میخواهد به او کمک کنم تا جسد را از شرکت خارج کنیم.
ما جسد را به پشت بام بردیم و آن را مثله کرده و بخشی از آن را سوزاندیم. بقیه را هم در بیابانهای اطراف تهران رها کردیم. با اعترافات این جوان، پزشک فراری نیز در جزیره کیش دستگیر شد، اما قتل برادرش را انکار کرد و مدعی شد که قاتل، دستیار شرکت است، وی گفت:روز حادثه دستیارش به برادرش داروی بیهوشی تزریق کرده و به سبک سریال خونسرد که از شبکه نمایش خانگی پخش میشود، وی را روی ویلچر بسته و او را به قتل رسانده است.
پزشک عمومی و دستیارش چند روز قبل به همراه قاضی محمد مهدی براعه، بازپرس شعبه سوم دادسرای جنایی تهران و کارآگاهان پلیس راهی محل جرم شدند و به بازسازی صحنه قتل پرداختند. در جریان بازسازی صحنه، دستیار آقای دکتر اعتراف کرد که گناهکار است، اما گفت که نقش وی در پرونده، همکاری با برادر مقتول و معاونت در قتل است.
پس از بازسازی صحنه قتل، دیروز هردو متهم به دادسرای جنایی تهران منتقل شدند و برای ثبت آخرین دفاعشان پیش روی بازپرس جنایی قرار گرفتند. در جلسه دیروز کارشناس بیهوشی که بهعنوان دستیار در شرکت کار میکرد و جوانی ۲۲ ساله است درباره جزئیات روز حادثه گفت: من مقتول را به بهانه یک پروژه کاری به شرکت کشاندم. البته به دستور برادرش که برای او کار میکردم. وقتی مقتول رسید، برادرش در راه پله به او حمله کرد، اسلحه ساچمهای در دست داشت که شروع کرد به تیراندازی، مقتول هم به برادرش التماس میکرد که او را رها کند، سپس من به دستور آقای دکتر، برادرش را به داخل واحد کشاندم و یک آمپول بیهوشی به او تزریق کردم. بعد دست و پای او را به ویلچر بستم.
وی ادامه داد: مقتول از روز پنجشنبه در شرکت زندانی بود تا روز یکشنبه که به قتل رسید. در این چند روز به او آب و غذا میدادیم، اما مقتول لب به غذا نمیزد. من هم هر چند ساعت یکبار آمپول بیهوشی به او تزریق میکردم.
در این چند روز برادر وی از مقتول، چک، سفته و امضا گرفت؛ چون با هم اختلافات مالی داشتند. در نهایت روز یکشنبه بعد از ۴ روز تصمیم گرفت او را به قتل برساند. چون میترسید اگر آزاد شود ما را لو بدهد و شکایت کند. آن روز من با کمک تیغی که در جراحی بهکار میرود ضرباتی بهدست مقتول زدم، اما او هنوز زنده بود. ضربات بعدی و مرگبار را برادرش به او زد و کار تمام شد.
پس از اظهارات این مرد، برادر مقتول که تا پیش از این مدعی بود مقتول به او بدهکار بوده و اختلافشان بر سر همین بدهی بوده است، گفت: راستش این من بودم که به مقتول بدهی داشتم و میخواستم از او امضا بگیرم و وانمود کنم بدهیهایم به او صاف شده است.
وی ادامه داد: من سالها قبل کاندیدای انتخابات شده و او برای من تبلیغات زیادی انجام داده و میلیاردها تومان خرج کرده بود. اما در انتخابات برنده نشدم و نتوانستم پول برادرم را پس بدهم؛ برای همین از من شکایت کرد و من که محکوم شده بودم او را روز حادثه به شرکت کشاندم تا با هم صحبت کنیم، اما دستیارم جانش را گرفت و من تمام مدت پشت میز کارم نشسته و نظارهگر بودم!
متهم درحالی چنین ادعایی مطرح کرده که تیم جنایی در بازرسی دقیق از مطب وی دست نوشتهای از او کشف کردند که نشان میدهد وی قبل از جنایت، نقشه قتل و لوازمی را که برای این سناریو قرار بود استفاده کند، مانند تیغ جراحی، آمپول بیهوشی، کیسه زباله، نایلون و چسب را مو به مو نوشته بود. او حتی نوشته بود که باید چک و سفته هم بگیرد، اما با بررسیهای به عمل آمده کارشناسان نیز تأیید کردند که دستخط متعلق به برادر مقتول است، ولی او همچنان اصرار دارد که قتل را دستیارش انجام داده و او فقط نظارهگر بوده است.
بر اساس این گزارش روز گذشته مادر مقتول به عنوان یکی از اولیای دم با حضور در شعبه ۳ دادسرای امور جنایی تهران شکایت خود و درخواست قصاص برای قاتلین فرزندش را ثبت کرد، اما به دلیل اینکه پدر مقتول شرایط جسمانی مناسبی نداشته و نتوانسته در دادسرا حضور پیدا کند و او هم به عنوان یکی دیگر از اولیای دم شکایتش را ثبت کند، این پرونده تا ثبت نهایی شکایت پدر در دادسرای امور جنایی باقی مانده و پس از آن برای صدور کیفر خواست به شعبه ۱ استان تهران ارجاع خواهد شد.