در حالی که حکم زندان مرد بی رحم در پرونده قتل دختر خردسالش مهر تایید خورده، حکم تبرئه زن چهارم وی به اتهام معاونت در قتل فرزند هوویش در دیوان عالی کشور شکسته شد تا او بار دیگر در دادگاه از خود دفاع کند.
این در حالی است که با گذشت ۴ سال از جنایت هنوز اثری از جسد دختر خردسال به دست نیامده است.
ناپدید شدن دختر خردسال
رسیدگی به این پرونده از خرداد سال ۹۸ با شکایت یک زن جوان آغاز شد. وی مدعی شد همسرش بعد از جدایی از وی و ازدواج با زنی دیگر دختر خردسالش را سر به نیست کرده است.
این زن در تشریح ماجرا گفت: در سال ۸۷ با مردی به نام ناصر ازدواج کردم. او قبل از من هم دوبار ازدواج کرده و از همسرانش جدا شده بود که به خواستگاری ام آمد. یکسال بعد از ازدواج صاحب دختری به نام سیما شدیم. وقتی دخترمان یکساله بود به خاطر اختلافهایی که با ناصر داشتم از هم جدا شدیم و سرپرستی سیما به من سپرده شد. وقتی دخترم به سن هفت سالگی رسید ناصر از من خواست تا سرپرستی بچه را به او واگذار کنم. اما حاضر به این کار نشدم، چون میدانستم او برای چهارمین بار ازدواج کرده است و نمیخواستم دخترم زیر دست نامادری بزرگ شود. اما همسر سابقم مرا تهدید کرد. او میگفت یا باید ۱۰۰ میلیون تومان پول به او بدهم یا دخترم را با خودش میبرد. چند روز بعد او سیما را از راه مدرسه تحویل گرفت و با خودشبرد و از آن روز به بعد دیگر دخترم را ندید
این زن در حالی که اشک میریخت گفت: هربار با ناصر تماس میگرفتم و میخواستم با دخترم صحبت کنم او بهانهای میآورد. حالا مدتی است از دخترم بی خبرم و گمان میکنم همسر سابقم بلایی سر دخترم آورده باشد.
با این شکایت ناصر ۴۲ ساله تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد دخترش را چند ماه قبل به مادرش تحویل داده و دیگر از او خبری ندارد.
اعتراف به قتل دختر ۸ ساله
اظهارات ضد و نقیض این مرد شک پلیس را برانگیخت و ناصر مدعی شد دخترش را در حوالی میدان شوش به یک مرد فروخته است. ولی وقتی پلیس به دروغگویی وی پی برد لب به بیان حقیقت گشود.
این مرد گفت: وقتی دخترم را از همسرم گرفتم و او را به خانه بردم. همسر چهارمم مخالف نگهداری از دخترم بود. او از من خواست تا دخترم را به مادرش تحویل دهم، اما من راضی به این کار نبودم و قبول نکردم. همسرم به من فشار میآورد و دیگر روز خوش در خانه نداشتم. به همین خاطر به خیابان ناصرخسرو رفتم و قرصی خریدم. یک روز به بهانه تفریح دخترم را سوار موتورم کردم و باهم به پاکدشت رفتیم. در آنجا قرص را با آبمیوه به دخترم دادم؛ و در راه بازگشت به تهران در منطقه خاورشهر متوجه شدم او بیهوش شده. به همین خاطر او را کنار جاده از موتور پیاده کردم و به خانه برگشتم. من دیگر خبری از دخترم ندارم.
با اظهارات تکان دهنده پدر بی رحم، ماموران به بررسی مناطقی پرداختند که وی مدعی بود پیکر نیمه جان دخترش را آنجا رها کرده است. اما هیچ ردی از دختر بچه به دست نیامد.
به این ترتیب برای ناصر به اتهام قتل و برای همسر چهارمش به اتهام معاونت در این جرم کیفرخواست صادر شد و ناصر و همسر چهارمش در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهر از خود دفاع کردند.
نخستین دادگاه
در ابتدای جلسه پدر ناصر به جایگاه رفت و گفت: با اینکه در ابتدا اعلام گذشت کرده بودم، ولی حالا خواهان اشد مجازات برای پسرم، مادر سیما و همسر چهارم پسرم هستم. آنها همگی در ناپدید شدن نوه ام مقصر هستند و باید به سزای کارشان برسند.
سپس مادر سیما روبه روی قضات ایستاد وگفت: من از ناصر و همسرم شکایت دارم و حاضر به مصالحه هم نیستم.
وقتی ناصر روبه روی قضات ایستاد و گفت: باور کنید قصدم کشتن دخترم نبود. اگر فشارهای همسر چهارمم نبود هیچگاه دست به این کار نمیزدم.
زن چهارم ناصر نیز گفت: من از ناصر نخواستم بلایی سر دخترش بیاورد. فقط خواستم او را به مادرش تحویل دهد. من به او گفته بودم خودم فرزند دارم و نمیتوانم فرزند دیگری را بزرگ کنم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و ناصر را به ۳ سال زندان و دیه محکوم کردند. اما این حکم در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و شکسته شد. قضات عالی رتبه دیوان عالی کشور خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند تا شاید ردی از دختر کوچولو به دست بیاید.
دومین دادگاه
به این ترتیب ناصر بار دیگر در شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه نماینده دادستان کیفرخواست را خواند و گفت: پدربزرگ سیما که، ولی قهری وی است اعلام گذشت کرده. سپس مادر سیما در حالی که اشک میریخت گفت: در این سالها هیچ ردی از دخترم به دست نیامد و من نمیدانم چه بلایی سر جسدش آمده است. من برای شوهر سابقم اشد مجازات میخواهم.
وقتی ناصر روبه روی قضات ایستاد منکر قتل دخترش شد. وی گفت: من اتهام قتل دخترم را قبول ندارم. زن سوم و چهارمم با هم اختلاف داشتند و مدام تلفنی با هم بحث میکردند. آنها هیچ کدام دست از سرم بر نمیداشتند. حضور دخترم هم اوضاع را بدتر کرده بود. به همین خاطر او را به پاکدشت بردم و به او قرص خوراندم. اما من دیگر از سرنوشت او اطلاعی ندارم و نمیدانم زنده یا مرده است.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و ناصر را به ۳ سال زندان محکوم کردند. زن چهارم وی نیز از اتهام معاونت در قتل تبرئه شد.
شکسته شدن حکم بی گناهی زن چهارم
اما مادر سیما به حکم تبرئه هوویش اعتراض کرد و خواستار مجازات وی شد.
با این اعتراض پرونده بار دیگر در دیوان عالی کشور تحت رسیدگی قرار گرفت و حکم زندان ناصر تایید شد. اما قضات دیوان عالی کشور حکم تبرئه زن چهارم وی را شکستند و خواستار رسیدگی دوباره به پرونده شدند. به این ترتیب پرونده این زن به شعبه همعرض ارسال شد تا این بار در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به اتهام معاونت در قتل فرزند هوویش محاکمه شود.