صبح ۱۹ تیر ماه سال ۱۴۰۲ مردی با پلیس تماس گرفت و از مرگ دختر ۱۹ سالهاش به نام حناز خبر داد.
وی گفت: صبح وقتی از خواب بیدار شدم متوجه شدم دخترم خودکشی کرده است.
ماموران به خانه این مرد شهرک ولیعصر رفتند و جسد دختر نوجوان با دستور قضایی به پزشک قانونی منتقل شد. کبودی روی گردن این دختر شک ماموران را برانگیخت و وقتی کارشناسان پزشکی قانونی در گزارشی اعلام کردند حناز خفه شده، پرونده رنگ و بوی جنایی به خود گرفت.
ماموران به بازجویی از دو خواهر و دو برادر قربانی پرداختند. آثار کبودی روی بدن خواهر بزرگ حناز شک پلیس را برانگیخت و وی در بازجوییها پرده از جنایت خانوادگی برداشت و گفت پدرش دست به قتل زده است.
افشای جنایت خانوادگی
با افشای این ماجرا پدر ۵۰ ساله به نام عزیز لب به اعتراف گشود و به قتل دخترش اعتراف کرد.
وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت: ۷ ماه قبل همراه خانوادهام از افغانستان به ایران آمدیم. من کابینت ساز هستم و درآمد بدی ندارم. مدتی بود به رفتارهای دو دخترم مشکوک شده بودم. آخرین بار حناز را در خیابان دیدم که پشت موتور یک پسر جوان به نام حمید سوار شده بود. من از دیدن این صحنه عصبانی شدم و وقتی شب دخترم به خانه آمد او را کتک زدم. من حمید را در محله مان پیدا کردم و از او خواستم تا به خواستگاری دخترم بیاید و یا دست از سرش بردارد. اما قبول نکرد. آخرین بار وقتی از سر کار به خانه برگشتم متوجه شدم حناز و دختر بزرگم که به تازگی ازدواج کرده قصد دارند از خانه بیرون بروند.
من مانع آنها شدم، اما همان لحظه متوجه شدم حمید به دخترم پیامک فرستاده و او را برای خوردن بستنی به بیرون دعوت کرده است. من دو دخترم را در اتاق زندانی کردم. سپس سراغشان رفتم و آنها را به شدت کتک زدم. من از شدت عصبانیت گلوی حناز را گرفتم و بعد از چند دقیقه متوجه شدم بیحال شده است. من دو دخترم را در اتاق رها کردم و بیرون رفتم. اما صبح روز بعد وقتی به اتاق رفتم متوجه شدم حنازجان سپرده است. به همین خاطر با پلیس تماس گرفتم و به دروغ گفتم دخترم خودکشی کرده است.
وی درباره انگیزه قتل گفت: من قصد کشتن دخترم را نداشتم. فقط میخواستم او را کتک بزنم تا فلج شود و دیگر نتواند بدون اجازه من از خانه بیرون برود. او با رفتارهایش آبرویم را برده بود.
وی درباره اینکه چرا همسرش مانع وی نشده، ادامه داد: وقتی دو دخترم را کتک میزدم همسر و دو پسر ۱۰ و ۱۲ سالم در پذیرایی حضور داشتند و من اجازه نداده بودم در این ماجرا دخالت کنند.
مرد خشن به بازسازی صحنه جرم پرداخت و پروندهاش به شعبه ۱۱ دادگاه کیفری یک استان تهران فرستاده شد تا از خود دفاع کند.
در دادگاه
در این میان همسر عزیز اعلام گذشت کرد و گفت: من از همسرم هیچ شکایتی ندارم و رضایت میدهم.
به این ترتیب مرد میانسال از خود دفاع کرد.
در ابتدای جلسه همسر عزیز روبه روی قضات ایستاد و گف: همسرم مرد خشن و بدرفتاری نبود. اما رفتارهای دو دخترم و حرف همسایهها باعث شد از کوره در برود و دو دخترم را کتک بزند. این اتفاق بی سابقه بود و به همین خاطر اعلام گذشت کرده ام.
این زن ادامه داد: امروز در راهرو دادگاه وقتی دو پسرم، پدرشان را دیدند با گریه به سمت او دویدند و او را در آغوش گرفتند. تقاضا دارم به خاطر دو پسرم در مجازات همسرم تخفیف دهید تا زودتر به خانه برگردد.
پشیمانی در دادگاه
سپس متهم در حالی که اشک میریخت روبه روی قضات ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.
وی گفت: باور کنید من قصد کشتن دخترانم را نداشتم. فقط میخواستم آنها را تنبیه کنم تا با پسر غریبه بیرون نروند.
وی در تشریح جزییات ماجرا گفت: من فکر میکردم حمید خواستگار حناز است، ولی بعد از مدتی فهمیدم او با دختر بزرگم که به تازگی ازدواج کرده در ارتباط است. دختر بزرگم میگفت میخواهد از شوهرش جدا شود و با حمید که نگهبان پارک بود ازدواج کند. من از شنیدن این حرف شوکه شده بودم و آخرین بار وقتی فهمیدم دو دخترم میخواهند بار دیگر همراه حمید بیرون بروند عصبانی شدم. حمید برای دخترم پیامک ارسال میکرد که کنترل اعصابم را از دست دادم و با مشت و لگد به جان دو دخترم افتادم. میخواستم تا آنها فلج شوند و دیگر نتوانند از خانه بیرون بروند و آبرویم را ببرند. اما دختر کوچکم ناخواسته کشته شد.
این متهم در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: از وقتی بازداشت شده ام کسی نیست تا مخارج زندگی همسر و فرزندانم را تامین کند. تقاضا دارم به خاطر فرزندانم در مجازاتم تخفیف قائل شوید تا زودتر آزاد شوم و سر زندگی ام برگردم.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و وی را به ۳ سال زندان محکوم کردند.