پرویز ۳۰ ساله است. او را به اتهام تعرض بازداشت کردهاند. پرویز برادری ۱۱ ساله دارد که در تمام مدت حضورش در دادگاه از کنار مرد زندانی تکان نمیخورد.
متهم که رابطه بسیار خوبی با برادرش دارد، از این کودک ۱۱ ساله اتیستیک و اتفاقی که برایش افتاده است میگوید:
*چرا بازداشت شدی؟
به اتهام تعرض من را بازداشت کردند.
*اتهام را قبول داری؟
قبول ندارم. من کاری نکردم، دختر دروغ میگوید.
*او را میشناختی؟
بله میشناختم. مدت طولانی با او رابطه داشتم. حالا به من تهمت تعرض میزند.
*پسری که کنارت نشسته بود فرزند توست؟
نه. او برادر من است. کودک اتیستیک است.
*رابطه خوبی با هم دارید؟
بله. خیلی به من علاقه دارد و تا قبل از اینکه بازداشت شوم کنارم بود. بدون من هیچ کاری نمیکرد. او فقط به حرف من گوش میکرد.
*به نظر میرسد فاصله سنی زیادی دارید.
بله. ما نزدیک به ۲۰ سال فاصله سنی داریم. مادرم سنش زیاد بود، بچه اتیستیک شد. از وقتی به دنیا آمد به دلیل اینکه پدر و مادرم سن بالایی دارند من این بچه راتر و خشک کردم و به من خیلی عادت دارد. حتی برای توانبخشی هم من او را هر بار میبردم تا اینکه بازداشت شدم.
*میدانی حالا که تو نیستی برادرت چه میکند؟
پیش پدر و مادرم است، اما اینکه چقدر به او سخت میگذرد را نمیدانم. سربازها سعی کردند او را از من جدا کنند که نتوانستند؛ رئیس دادگاه اجازه داد کمی پیش من بنشیند.
*از اتهامت بگو. میتوانی رضایت بگیری؟
من اتهامی را که وارد کرده، قبول ندارم. دروغ میگوید. به دادگاه هم گفتهام، اما هر کاری بخواهد انجام میدهم که رضایت بدهد.
*اگر کاری نکردی چرا میخواهی رضایت بگیری؟
پدر و مادر من پیر هستند. برادرم خیلی اذیت میشود. او بچه معمولیای نیست و نمیتواند این حجم از ناراحتی را تحمل کند، برای خاطر او میخواهم رضایت بگیرم.
منبع: سایت جنایی