رسیدگی به این پرونده از مهرماه سال ۱۴۰۱ به دنبال وقوع درگیری در خیابان سجاد جنوبی در محله فلاح آغاز شد. در درگیری که میان دو دستفروش رخ داده بود هر ۲ آنها زخمی و به بیمارستان منتقل شدند، اما ساعتی بعد یکی از آنها به نام حامد که به شدت خونریزی داشت تسلیم مرگ شد. با مرگ حامد که در خیابان بلال میفروخت ماموران به بازجویی از دستفروش دیگر به نام سامان پرداختند. او نیز زخمی شده و در بیمارستان بستری بود که به قتل اعتراف کرد.
اعتراف به درگیری خونین
سامان گفت: من و حامد مدتهاست در خیابان سجاده جنوبی دست فروش هستیم. من آنجا ساندویچ میفروختم و حامد بساط بلال فروشی داشت. من حامد را از قبل میشناختم و ما نسبت فامیلی دوری هم با هم داریم.
آخرین باراو مست بود و حال طبیعی نداشت که بیدلیل دعوا راه انداخت. او با شیشه شکسته نوشابه به من حمله کرد. دخترم هم آنجا حضور داشت و من به خاطر حضور دخترم کوتاه آمدم و سعی کردم حامد را آرام کنم، اما نشد. او دوباره به سمتم حمله ور شد و میگفت میخواهد مرا بکشد. به همین خاطر در دفاع از خودم و دخترم چاقو کشیدم. من راهی غیر از دفاع نداشتم. به همین خاطر چاقو را به سمتش گرفتم تا بترسد و دعوا را تمام کند. اما نمیدانم چطور شد که چاقو با سینه اش برخورد کرد. من خیلی ترسیده بودم که با اورژانس تماس گرفتم، اما اصلاً فکر نمیکردم ضربه موجب مرگش شود. من فقط میخواستم او را از خودم و دخترم دور کنم.
با اعترافات مرد دستفروش ماموران به پرس و جو از دختر وی و سایر شاهدان پرداختند و روشن شد حامد شروع کننده دعوا بوده و در حال مستی به سامان حمله کرده است.
سامان به بازسازی صحنه جرم پرداخت و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران از خود دفاع کرد.
در دادگاه چه گذشت؟
در جلسه رسیدگی به این پرونده پدر و مادر حامد درخواست قصاص را مطرح کردند.
وقتی سامان روبه روی قضات ایستاد به تشریح ماجرا پرداخت و گفت: آن روز حامد مشروب خورده و مست بود. به همین خاطر با یکی از مشتریهایش درگیر شد و شروع به فحاشی کرد. من به او اعتراض کردم و گفتم بهتر است آرام باشد و فحش ندهد. اما او یکباره با شیشه شکسته بود به سمتم حمله ور شد. دختر خردسالم آنجا بود که بسیار ترسیده بود. من دخترم را به پشت دکه بردم تا از او محافظت کنم. اما احامد با شیشه شکسته نوشابه ضربهای به پشتم زد که زخمی شدم. او دست بردار نبود و میخواست بار دیگر به من حمله کند. من برای اینکه او را بترسانم چاقویی به دست گرفتم. اما هرگز قصد کشتن او را نداشتم و نمیدانم چطور شد که در درگیری چاقو به سینه اش برخورد کرد.
وی ادامه داد: باور کنید من برای دفاع از خودم و دخترم ناچار شدم چاقو بکشم. من فقط میخواستم او بترسد و دست از سرم بردارد. باور کنید خصومتی با حامد نداشتم و از مرگ حامد پشیمان هستم. اگر او را نزده بودم حتماً کشته میشدم. من برای دفاع از خودم ناچار به این کار شدم.
سپس وکیل متهم به دفاع پرداخت و مدعی شد متهم در دفاع از خودش دست به جنایت زده است.
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و با توجه به مدرکهای موجود در پرونده ادعای سامان مبنی بر دفاع مشروع را نپذیرفتند و او را به قصاص محکوم کردند.