دزدی از «زن» خط قرمزش بود، میگفت: «آدم که از زن جماعت دزدی نمیکند!» میگفتم: «چرا؟ چون نسبت به مردها ضعیفتر است؟» میگفت: «نه، به خاطر اینکه زنها ناله و نفرین میکنند اما مردها نهایتاً دو تا فحش میدهند.»
متین ۱۹ سال دارد؛ اولین بار ۱۶ ساله بود که دست به سرقت تلفن همراه زد؛ میگفت: «خانم دیدی میگویند همه چیز از «نه» نگفتن شروع میشود؟ داستان سرقتهایی که انجام دادم دقیقاً از یک نه نگفتن شروع شد؛ من از خودم موتورسیکلت داشتم با دوستانم شبها به خیابانها میرفتیم و مسابقه میگذاشتیم که کی در کنترل موتور در سرعت بالا ماهرتر است.
یک شب که من روی همه را کم کردم یکی از دوستانم گفت متین تو خیلی ماهر هستی میتوانی هم با سرعت بروی و هم موتور را کنترل کنی بیا برویم موبایل قاپی! اولش ترسیدم گفتم نه نمیشود، گیر میافتیم ولی آنقدر بچهها اصرار کردند که راضی شدم؛ رفتیم دور میدان انقلاب و گاز موتور را پر کردم و سریع از کنار یک پسر رد شدیم و تلفن همراهش را دزدیدیم و رفتیم.
آن شب از فروش تلفن همراه ۵۰۰ هزار تومان گیرم آمد، ۵۰۰ هزار تومان در ۳-۴ سال پیش برای پسری که درآمدی ندارد پول زیادی است و البته لذت بخش! بعد از اینکه پولم تمام شد با پیشنهاد همان رفیقم دوباره رفتیم برای سرقت یک تلفن همراه اما این بار ۲-۳ ساعت بعد از سرقت درست زمانی که خوشحال بودیم که گوشی مدل بالایی را زده ایم مأموران کلانتری ۱۲۹ جامی خراب شدند روی سرمان و دستگیرمان کردند.»
توبهام را شکستم
یک لحظه سرم را بالا آوردم و دیدم دارد گریه میکند، گفتم: «متین چرا گریه میکنی؟ از کارت پشیمانی؟» با سر آستینش بینی اش را پاک کرد و گفت: «میدانی دردم چیست؟ دردم این است که توبهای که در حرم شاه عبدالعظیم کرده بودم را شکستم، بعد از اولین باری که دستگیر شدم و به زندان رفتم با پدر و مادرم رفتیم حرم، آنجا توبه کردم و حتی پدرم برای یک موتورسیکلت مدل بالاتر خرید اما باز نتوانستم روی توبه ام بمانم.
والله که من هم آدمیزاد هستم اما طعم پول دزدی رفته است زیر زبانم، آن حجم از استرس که در دزدی تجربه میکنی بعد از خوردن قرص متادون خیلی لذت بخش است.»
دزدی که صافکار بود و هدف داشت
دیدم متهمی که به دستبندش را به دستبند متین زده اند با کف دست بر روی سرش میکوبد، گفتم تو چرا خودت را می زنی، گفت: «تا حالا شده یک مهارت داشته باشی و استاد کار باشی اما شرمنده باشی؟» حدس زدم او هم اغفال شده است. از متین عبور کردم و رفتم سمت او ایستادم، گفت میخواهی بگویی چه شد که کار به اینجا رسید، گفت: «من صافکار بودم، عاشق صافکاری بودم، برای خودم هدف گذاشته بودم ۳۰ ساله که شدم صافکاری بزنم و دیگر شاگرد نباشم.»
گفتم: «یعنی درآمد صافکاری آنقدر خوب بود که میتوانستی تا ۱۰ سال دیگر برای خودت صافکاری بزنی؟» گفت: «بله، درآمدش خیلی خوب بود اما برای اوستایم، من کمتر میگرفتم؛ من دونده خوبی بودم، همیشه در محله وقتی با بچهها مسابقه میگذاشتیم من برنده میشدم، یک روز یکی از رفقایم گفت تو که آنقدر خوب می دوی چرا نمایی گوشی بزنیم؟ از پیشنهادش ترسیدم، گفتم مگر میشود به همین راحتی دزدکی کرد؟
رفیقم یکی دیگر از رفقایم را مثال زد و گفت فلانی را میبینی ببین با پول دزدی به کجاها رسیده است، هم دماغش را عمل کرده و هم دندانهایش را لمینیت کرده است، تو هم بیا برویم دزدی، آدم با پول حلال به جایی نمیرسد.
آن فردی که رفیقم مثال میزد سارق خوبی بود، نه تا به حال گیر افتاده و نه مشکلی برایش پیش آمده است، در زندگیاش هم به هرچیزی که خواسته رسیده است؛ یک لحظه فکر کردم چرا من جای او نباشم و دست به اولین سرقت زدم. وقتی اولین سرقت را انجام میدهی و مزه پول حرام زیر زبانت میرود دیگر به آن آلوده میشوی و نمیتوانی بی خیالش شوی.»
۴ موبایلقاپ حرفهای
این دو سارق به همراه دو سارق دیگر دستگیر شده بودند، این چهار نفر از ماهرترین موبایل قاپ های تهران بودند که تیمهای واکنش سریع پلیس آگاهی توانسته بود آنها را شکار کند.
سرهنگ علی ولیپور گودرزی رئیس پلیس آگاهی تهران بزرگ به شیوه و روش این سارقان اشاره کرد و گفت: این سارقان به همراه خودشان سلاح سرد دارند، اگر احساس کنند یک فرد جز تلفن همراه چیز با ارزش دیگری هم دارد با سلاح سرد او را تهدید میکنند تا دیگر لوازم با ارزش خود را هم به آنها بدهد.
وی از کشف حدود ۱۸۰ تلفن همراه که برخی از آنها قرار بود به کشورهای همسایه ارسال شود خبر داد و گفت: ۵۰ مالباخته تلفن همراه خود را شناسایی کرده و در تلاش هستیم تا دیگر مالباختگان را شناسایی کنیم و آنها را به تلفن همراهشان برسانیم.