عصر ۱۵ آذر ماه سال ۹۶ مرد سالخوردهای به پلیس پاکدشت رفت و از ناپدید شدن پسر ۳۰ سالهاش به نام مجید خبر داد.
وی گفت: پسرم به محل کارش رفته و بازنگشته است. گوشی موبایلش خاموش است و میترسم بلایی سرش آمده باشد.
با این شکایت تلاش برای افشای راز ناپدید شدن مرد جوان آغاز شد و پلیس ردی از وی به دست نیاورد.
۱۰ روز از این ماجرا گذشته بود که ماموران جسد مجهول الهویه مردی جوان را از کانال آبی در حاشیه پاکدشت پیدا کردند که با نشانیهایی که مرد سالخورده از پسرش داده بود مطابقت داشت.
جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و مرد سالخورده که به سردخانه پزشکی قانونی رفته بود جسد پسرش را شناسایی کرد.
کارشناسان پزشکی قانونی اعلام کردند مجید با شلیک گلوله به سرش کشته شده است.
در ادامه تحقیقات ماموران پلیس خودرو مجید را که در بیابانهای حاشیه پاکدشت به آتش کشیده شده بود یافتند.
افشای اختلافات خانوادگی
ماموران در بررسیها به پرس و جو از همسر مجید به نام یلدا پرداختند و به اختلافهای این زوج پی بردند. زن جوان سعی داشت خودش را غمزده نشان دهد، اما وقتی فهمید پلیس به رابطه پنهانی او با یک مرد غریبه پی برده لب به اعتراف گشود و گفت دستور قتل شوهرش را صادر کرده است.
با اطلاعاتی که زن جوان به پلیس داده بود مرد غریبه به نام آیدین ردیابی و بازداشت شد و به قتل همسر یلدا اعتراف کرد.
صدور حکم قصاص
آیدین پای میز محاکمه ایستاد و ابراز پشیمانی کرد.
این مرد گفت: من و یلدا با هم همکار بودیم. او همیشه از اختلاف با شوهرش به من میگفت. او با حرفهایش مرا تحریک کرد تا اینکه اسلحه خریدم و شوهرش را کشتم. اما حالا پشیمان هستم.
یلدا نیز اعتراف کرد نقشه قتل شوهرش را کشیده بود.
در پایان جلسه قضات دادگاه با توجه به درخواست اولیای دم، آیدین را به قصاص و یلدا را به ۲۵ سال زندان محکوم کردند. این حکم در دیوان عالی کشور مهر تایید خورد و قطعی شد.
بازگشت به زندگی
زمان زیادی تا اجرای حکم اعدام باقی نمانده بود که آیدین ۶ سال پس از جنایت توانست رضایت اولیای دم را جلب کند و از قصاص رهایی یابد. وی از جنبه عمومی جرم و در شعبه دهم دادگاه کیفری یک استان تهران پای میز محاکمه ایستاد.
در دادگاه
در این جلسه آیدین که حالا ۳۶ سال دارد گفت:من و یلدا با هم همکار بودیم و من میدانستم او متاهل است. ولی او همیشه از شوهرش بدگویی میکرد. درد دلهای او با من باعث شد تا رابطهمان به هم نزدیکتر شود. من به او علاقمند شده بودم که او پیشنهاد قتل شوهرش را مطرح کرد. او با حرفهایش مرا فریب داد و زندگی ام را سیاه کرد. من به خاطر یلدا اسلحه خریدم و با مجید تماس گرفتم و با او قرار ملاقات گذاشتم. در اتوبان امام رضا سوار ماشین مجید شدم و به سمت شریف آباد حرکت کردیم. به او گفته بودم میخواهم درباره موضوع مهمی با او صحبت کنم. اما در فرصتی مناسب در حوالی پاکدشت به او شلیک کردم و جسدش را در کانال آب انداختم. من ماشین را به حاشیه پاکدشت بردم و آتش زدم تا راز جنایت فاش نشود.
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: ۶ سال از این ماجرا گذشته و در این سالها در زندان عذاب زیادی کشیدم. حتی یک شب آرام نخوابیدم و مدام کابوس اعدام میدیدم تا اینکه با تلاش خانوادهام توانستم رضایت اولیای دم را جلب کنم. من در مدت ۶ سالی که در زندان بودم به اندازه کافی تنبیه شدهام و به اشتباهم پی برده ام. من فریب حرفهای یلدا را خوردم. حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند
در پایان جلسه قضات وارد شور شدند و آیدین را به ۷ سال زندان با احتساب روزهای بازداشت محکوم کردند.