وارد اداره فقدان که شدم اولین چیزی که از دور توجهم را جلب میکند دختر بچهای است که با مانتو و شلوار فرم مدرسه در مقابل میز افسر پرونده ایستاده و نگاهش را به زمین دوخته است. کمی آن طرفتر زنی که به نظر میرسد مادر دختربچه است روی صندلی نشسته و آرام آرام اشک میریزد.
به آنها نزدیک میشوم و بعد از پایان کارهای اداری پرونده، از مادر و دختر میخواهم تا علت حضورشان در اداره چهارم پلیس آگاهی که اداره رسیدگی به پروندههای فقدانی میباشد را برایم توضیح بدهند.
مادر آهی میکشد و میگوید یک ماه است که به خاطر این خانم خواب و خوراک نداریم آبرویمان رفته و همسرم مرا مقصر میداند و فکر میکند به خاطر بی توجهی و نظارت ضعیف من این اتفاقات برای دخترمان افتاده است.
به خدا از نظر من همه چیز طبیعی بود و دخترم هم مثل بقیه دانش آموزان سرگرم درس و مدرسه بود. من یک درصد هم حدس نمیزدم زیر این ظاهر آرام و سربزیر یک موجود سرکش پنهان شده که از ۱۱ سالگی مشغول گفت و گوی تلفنی و مجازی با پسری است که کیلومترها با تهران فاصله دارد.
دو سال پنهانی با هم در تماس بوده اند و در این مدت آن پسر عکسهایی از خودش برای آیدا میفرستد که دخترم فکر میکند با یک جوان تحصیل کرده و مرفه سر و کار دارد. بالاخره این فرد موفق میشود دخترم را فریب داده به شهر محل سکونتش در شرق کشور بکشاند. باورتان نمیشود من و پدرش تا امروز که همکارانتان خبر پیدایش آیدا را به ما دادند چه شرایط سختی را پشت سر گذاشتیم. فکر اینکه چه بلاهایی ممکن است سر دخترم آمده باشد و اینکه اصلا او را دوباره زنده و سالم میبینم یا نه مرا دیوانه کرده بود.
من نمیدانم دیگر چه چیزی باید به شما بگویم. لطفا از خودش بپرسید که نتیجه خوش باوری و اعتمادش به یک پسر غریبه چه بود و در این مدت چه شرایطی داشت؟
بعد از این حرف مادر؛ نگاهی به دخترک میاندازم که همچنان از شرم سرش را پایین انداخته است.
مادر با عصبانیت میگوید: تو که با این رفتارهایت ثابت کردی خیلی جسور هستی و سر نترسی داری حالا خجالتی شدی؟
برای خانم مشاور تعریف کن چه اتفاقاتی برایت افتاده. اشک در چشمان آیدا حلقه میزند و میگوید: من که گفتم پشیمانم. خانم به خدا من به اصرار دوستم با آن پسر حرف زدم و گرنه من اصلا چه میدانستم که دوست پسر یعنی چه؟
دوستم اصرار کرد و من هم وارد رابطه تلفنی با او شدم و بعد هم از طریق فضای مجازی با هم در ارتباط بودیم تا اینکه بعد از یکی دو سال اصرار کرد برای دیدنش بروم. من با توجه به عکسهایی که برایم فرستاده بود فکر میکردم آدم حسابی است. تحصیل کرده است و خانواده خوبی دارد. پنهانی راهی شهر محل سکونتش شدم.
اما همین که به کوچه و محله شان رسیدم، نظرم عوض شد، وارد خانه اشان که شدم یک خانه ۳۰ متری کثیف و به همریخته بود.
مجید به همراه مادرش زندگی میکرد. اولین صحنهای که با آن مواجه شدم مادرش بود که یک گوشه خانه نشسته بود و مشغول وزن کردن و بسته بندی مواد روانگردان شیشه بود. بعد از یک روز اقامت در آن خانه متوجه شدم مجید هم به شیشه اعتیاد دارد و چندین بار موقع مصرف شیشه توی صورت من هم فوت کرد و قصد داشت مرا هم معتاد کند. فکرش را بکنید من با چه ذهنیتی راهی آنجا شده بودم و حالا با چه آدمهایی سرو کار پیدا کرده بودم.
نه راه پس داشتم نه راه پیش؛ هم از ماندن در آنجا احساس خطر میکردم و نمیدانستم قصد آنها از کشاندن من به خانه اشان چیست هم روی تماس با والدینم و برگشتن به خانه را نداشتم.
چند روزی به همین منوال گذشت و خوشبختانه همکاران شما برای بردن من آمدند. من واقعا خوشحالم و امیدوارم والدینم مرا ببخشند. من روزهای خیلی سختی را پشت سر گذاشتم و از صمیم قلب از اینکه از خانه فرار کردم و خام وعدههای یک پسر معتاد شیشهای شدم متاسف و پشیمانم.
امیدوارم مادرم و پدرم مرا ببخشند و فرصت دوبارهای به من بدهند تا همان دختر خوب و عاقلی که از من انتظار داشتند بشوم. من با این سن کم زندگی در کنار یک پسر معتاد و مادر مواد فروشش را تجربه کردم و این چیزی است که تا آخر عمر از ذهن من پاک نخواهد شد.
امکان داشت اتفاقات بدتری برای من بیفتد. من خوب میفهمم که اینجا بودنم درست مثل عمر دوباره است و بابت آن از همکارانتان واقعا ممنونم.
نظریه کارشناس
دوران بلوغ و نوجوانی حساسترین مرحله رشد فرزند شماست. دورانی که فرزند بی تجربه شما باید دست در دست شما آن را پشت سر بگذارد.
شما به عنوان والدین باید با مطالعه و ارتقاء سطح دانش و آگاهی خود برای رویارویی با چالشهای پیش رو آماده باشید. پیش از بزه دیدگی فرزند باید او را با ویژگیهای دور
ان بلوغ و نوجوانی آشنا سازید. به فرزندتان بیاموزید احساسات و گرایش وی در این سن نسبت به جنس مخالف تنها تمرینی برای نقشهای بزرگسالی است و هرگز نباید با جدی گرفتن این احساسات و تمایلات آینده درخشان تحصیلی شغلی و عاطفی خود را با مشکل مواجه سازد.
در صورت ناتوانی در برقراری ارتباط صحیح با فرزند و احساس خطر نسبت به رفتارهای مشکل آفرین وی سریعا با یک مشاور متخصص در امور نوجوانان مشورت نمایید.
دوست فرزند خود باشید تا در صورت بروز هرگونه مشکل یا چالش در زندگی شما اولین کسی باشید که مورد مشورت و درددل قرار میگیرد. در غیر این صورت فرزند شما به دوستان و همسالان خود رو میآورد که با راهکارهای ناپخته و اشتباه؛ فرزند شما را هر چه بیشتر در پرتگاه سقوط و چرخه باطل اشتباهات قرار میدهند.