پیرمردی که ۱۰ سال قبل همسر و همراهش را از دست داده بود، عصای تنهایی را به آغوش گرفت و به عشق ۸ فرزندش به زندگی ادامه داد. سالها گذشت و یکی از دختران که در طبقه بالای ساختمان متعلق به پدرش زندگی میکرد، عاشقانه به مراقبت از پیرمرد میپرداخت و پرستاری از او را با جان و دل انجام میداد.
اگرچه این نزدیکی و محبتها در قلوب فرزندان دیگر پیرمرد نیز نقش بسته بود و «ع-غ» گاهی با شیرینزبانی نوههایش شاد بود. با وجود این، روزی همه فرزندانش را صدا زد و ساختمان ۲۵۰ متری محل زندگیش را به نام آنان سند زد. اما او فقط یک خواهش از دختران و پسرانی داشت که سالها برای عزت و بزرگی آنها زحمت کشیده بود. او به فرزندانش توصیه کرد روزی که صدای ضربان قلبش در این دنیای فانی شنیده میشود، او را از خانهاش بیرون نکنند و اجازه دهند در همین مکان زندگی کند.
حالا پیرمرد به مرز ۸۰ سالگی رسیده بود و هیچکدام از فرزندانش چشم به آن ملک باارزش نداشتند، جز یکی از فرزندان که مسیر بیراهه را در پیش گرفت. «م-غ» که تصور میکرد با فروش سهم ارثیه خود میتواند زندگیش را دگرگون کند و به مال و منالی برسد، دیگر خواهران و برادران را در تنگنای اخلاقی قرار داد و ادعا داشت که باید سهم او را قبل از مرگ پدر بدهند تا خودش برای آن تصمیم بگیرد. اما ۷ فرزند دیگر پیرمرد حتی نمیخواستند نام «ارثیه» را بر زبان جاری کنند چراکه دوست نداشتند قلب پدر را بشکنند و چشمان او را به اشک بنشانند.
با وجود این، پسر ۴۰ ساله دست بردار نبود و ناگهان تصمیم وحشتناکی گرفت. او که دیگر چشمهایش به خون نشسته بود، بعدازظهر سوم اسفند سوار بر پراید به طرف محل سکونت پدرش در بولوار خیام مشهد به راه افتاد و پس از ورود به خانه پیرمرد، او را زیر ضربات عصای چماقگونه قرار داد و به سوی خواهرش نیز حملهور شد. دیگر خون جلوی چشمانش را گرفته بود به طوری که وحشت در محل ایجاد کرد و سوار بر پراید خواهرش را با تکانه خودرو به گوشهای انداخت و با ایجاد رعب و وحشتی دلخراش به سمت منزل برادر دیگرش رفت که مدعی بود اسناد مالکیت منزل در دست اوست.
این مرد۴۰ ساله بسیاری از نزدیکانش را با دندانهای خونبارش گاز میگرفت و همچنان به وحشتآفرینی و تخریب اموال ادامه میداد. آیفون منزل و شیشههای خودرو را میشکست و با لگد به در حیاط میکوبید. وضعیت بسیار ترسناک شده بودند که ماموران اورژانس و پلیس از راه رسیدند. اما او که همانند دراکولا دهانش به خون نشسته بود، دست مامور انتظامی را هم گاز گرفت و سپس به طرف امدادگران اورژانس حملهور شد. در همین حال افسران انتظامی او را محاصره کردند و موفق شدند دستبندهای قانون را بر دستانش حلقه بزنند.
دقایقی بعد پیرمرد مجروح که لختههای خون از گلویش بیرون میآمد، به بیمارستان امام رضا (ع) انتقال یافت و با توجه به اهمیت موضوع پرونده نزاع خونبار در شعبه ۲۱۵ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد تشکیل شد و زیر نظر قاضی مجتبی حیدری مورد رسیدگی قرار گرفت. طولی نکشید که عوامل انتظامی با دستورات ویژه مقام قضایی «م-غ» را دستگیر کردند و به بررسی ابعاد مختلف این ماجرای تکاندهنده پرداختند.
اما درحالی که هنوز تحقیقات قضایی در این باره ادامه داشت، تلاشهای کادر درمانی برای نجات پیرمرد به نتیجه نرسید و او بر اثر عوارض ناشی از اصابت ضربات عصا و بعد از تحمل ۶ روز درد و رنج درگذشت. اینگونه بود که روند تحقیقات تغییر کرد و پروندهای جنایی شکل گرفت. در این شرایط بود که قاضی دکتر صادق صفری (قاضی ویژه قتل عمد مشهد) وارد عمل شد و ادامه تحقیقات قضایی را به عهده گرفت.
ساعتی بعد و با دستور قاضی شعبه ۲۰۸ دادسرای عمومی و انقلاب، گروهی از کارآگاهان پلیس آگاهی مشهد با هدایت و نظارت مستقیم سرهنگ جواد بیگی (رئیس اداره جنایی) بررسیهای تخصصی را آغاز کردند و به بررسی همه جوانب این پرونده جنایی پرداختند.
از سوی دیگر، با حضور قاضی ویژه قتل عمد در مرکز درمانی و اماکن وحشتآفرینی مردی که تعدادی از اطرافیانش را با دندانهای ترسناک خود زخمی کرده بود، تحقیقات قضایی وارد مرحله جدیدی شد و متهم به قتل نیز به شعبه ویژه پروندههای جنایی انتقال یافت.