ساعت ۲۲ شامگاه ۲۶ مهر دختر جوانی در تماس با پلیس ۱۱۰ از مرگ پدرش خبر داد و بلافاصله ماموران کلانتری ۱۴۰ باغ فیض به محل اعزام شدند.
ماموران با حضور در خانه با جسد مرد ۷۴ سالهای روبرو شدند و دکتر خانوادگی که در خانه حضور داشت مرگ این مرد را تایید کرد، اما آثار بسته بودن روی دست و پای پدر خانواده شک پلیس را برانگیخت.
تیم پلیسی با شروع تحقیقات ماجرای مرگ مشکوک را به بازپرس ویژه قتل محمدمهدی براعه از شعبه ۳ دادسرای امور جنایی اعلام کردند تا وی به همراه کارآگاهان اداره ۱۰ پلیس آگاهی تهران و کارشناسان پزشکی قانونی برای بررسی این مرگ معمایی وارد عمل شدند.
بازپرس با حضور در محل بررسیهای ابتدایی این مرگ مشکوک را آغاز کرد، در گام نخست مشخص شد قربانی مرد ۷۴ سالهای است که ۳ سال قبل بینایی خود را بر اثر بیماری دیابت از دست داده و همراه همسر، دختر و نوه اش برای درمان به تهران نقل مکان کرده اند و زمانی که این حادثه رخ داده هر ۳ زن (همسر، دختر و نوه) در خانه حضور نداشتند و بازپرس پرونده با توجه به اینکه پدر خانواده نابینا بوده و نبود اهالی خانه کنار مرد نابینا شک وی را نسبت به مرموز بودن حادثه بیشتر کرد.
همسر متوفی در بازجوییهای ابتدایی به بازپرس براعه گفت: زمانی که همسرم فوت کرد من هنوز از محل کارم به خانه بر نگشته بودم و دختر و نوه ام نیز برای خرید بیرون از خانه بودند و آنها زودتر از من رسیدند و در لحظه ورود به خانه با جسد همسرم که روی زمین افتاده بود روبرو شدند، همان لحظه با پلیس تماس گرفته بودند و هم زمان با خانم دکتری که متعمد ما بود گزارش وضعیت همسرم را اعلام کردند که خانم دکتر مرگ همسرم را به دلیل کهولت سن و بیماری دیابت تایید کرد.
برررسیها پلیسی نشان از این داشت که خانواده مرد نابینا صبحها قبل از خروج از خانه دست و پای او را میبستند و او ساعتها بدون آب و غذا منتظر برگشتن آنها میماند و روز حادثه نیز او از ساعت ۸ صبح تا زمانی که جسدش در خانه پیدا شد گرسنه و تشنه بوده و مشخص نیست دستانش را چطور بازکرده و چرا روی زمین افتاده است.
همین موضوع شک بازپرس در خصوص احتمال قتل این مرد را بیشتر کرد و دستور داد تا جسد برای بررسی علت مرگ به پزشکی قانونی منتقل شود و تیمی از کارآگاهان اداره ۱۰ برای رازگشایی ماموریت پیدا کردند.
کارآگاهان اداره ۱۰ پلیس آگاهی تحقیقات فنی و پلیسی خود را آغاز کرده و ۶ فرزند پدر خانواده را به احضار کردند که با صحبتهای ضد و نقیض دختر کوچکتر خانواده که پس از جدایی از همسرش با پدر و مادرش زندگی میکرد باعث شد تا شک پلیس بیشتر شود.
۵ فرزند این خانواده در تحقیقات پلیسی عنوان داشتند که مادر و خواهر کوچکشان در مرگ پدر نابینایشان نقش داشته اند و به او دارویی غیر از داروی قند خورانده اند و باعث مرگ پدرمان شده اند. این ادعا معمای قتل پیرمرد را قوت بخشید، بر همین اساس بازپرس جنایی متهم و همه فرزندانش را به دادسرای جنایی احضار کرد.
مرضیه زن ۶۶ ساله وقتی پای در شعبه ۳ دادسرای امور جنایی گذاشت ادعا کرد فرزندانش با او دشمنی دارند و میخواهند ارث پدری شان را از من بگیرند!
متهم به بازپرس براعه گفت: من و همسرم چندین سال قبل در همدان با هم ازدواج کرده بودیم، ۲ ماه قبل به تهران آمده بودیم تا برای مداوای بیماری دیابتش به بیمارستان برویم، خانه مان را در شهرستان فروختیم و در محله باغ فیض تهران خانه ۶۰ متری خریدیم حال روحی و جسمی شوهرم آنقدر بد بود که خودم میلی به ماندن در خانه نداشتم برای همین برای خودم شغلی پیدا کردم و مشغول به کار شدم، دختر کوچکم و نوه ۱۶ ساله ام برای زندگی پیش ما آمدند و از همان موقع فرزندانم بخاطر حضور خواهرشان در خانه ما اختلاف پیدا کردند.
او در ادامه گفت: روز حادثه طبق معمول هر روز به سر کار رفته بودم و دختر و نوه ام هم برای خرید بیرون از خانه بودند، زمان برگشتم به خانه کمی طولانیتر از روزهای دیگر شد برای همین با نوه ام تماس گرفتم و از او خواستم زودتر به پدربزرگش سر بزند، چون مطمئن بودم گرسنه مانده است، آنها خودشان را به خانه رساندن که متوجه شدند شوهرم روی زمین افتاده و نفس نمیکشد. وقتی با من تماس گرفتند من نزدیک خانه بودم که همزمان با من پزشک و پلیس هم رسیدند.
اما ۵ دختر و پسرم به خاطر مشکلات مالی و اموالی که همسرم برای من گذاشته بود میخواهند مرگ او را گردن من بی اندازند، اما من بی گناهم!
بررسیها ادامه داشت که کارشناسان پزشک قانونی علت تامه فوت را خلاف آنچه که دکتر خانوادگی شان اعلام کرده بود بیان کرد، در این نظریه آمده بود متوفی بخاطر مسمومیت مواد مخدر متادون فوت کرده و همین موضوع کافی بود تا ماجرای قتل این پیرد مرد قوت بیشتری بگیرد.
بازپرس براعه پس از شنیدن اظهارات متهم از تک تک فرزندان این زن خواست تا در خصوص ادعایشان در مقصر دانستن مادرشان در قتل پدر نابینا اظهاراتشان را بیان کنند.
در این مواجهه حضوری که در شعبه ۳ دادسرای جنایی و پیش روی بازپرس براعه صورت گرفت، ۴ دختر و یک پسر و داماد و یکی از نوه هایش به اتفاق مجدد از بر خوردهای بیرحمانه مادرشان نسبت به پدر فوت شده گفتند: از ۲۰ سال قبل وقتی بیماری پدرم رو به وخامت رفت رفتار مادرم با ما هم تغییر کرد، ما ۴ خواهر هم بیماری و سلامت پدرم برایمان مهم بود برای همین خانه شهرستان را فروختیم و در تهران برایشان خانهای مجهز خریدیم البته تمام پول خانه برای خود پدرم بود و ما فقط کمک کردیم تا آنها به تهران نقل مکان کنند.
حدود ۲ سال قبل بود که بیماری قند پدرم شدت گرفت و متاسفانه بینایی اش را از دست داد، از آن روز به بعد دیگر مادرم نه برایش غذا درست میکرد، نه به نظافت او رسیدگی میکرد، نه او را به دکتر میبرد! حتی دست و پای پدرم را میبست، در یخچال قفل میکرد تا پدرم دست به غذاهای یخچال نزد.
لازم است بگوییم مطمئن هستیم که مادرمان تمام این کارها را با همدستی خواهر کوچکترم که با پدر و مادرم زندگی میکند انجام داده و او تنها فرزندی بود که راضی به شکایت از مادرمان نشده است.
ما قصاص میخواهیم پدر ما هنوز امید به زنده ماندن داشت!
در نهایت بنا بر دستور بازپرس براعه روز ۷ اسفند ماه متهم برای ادامه تحقیقات تحویل ماموران اداره ۱۰ پلیس اگاهی شده و در ادامه نیز دستور داد تا دختر غایب در جلسه که به جرم همدستی با مادرش را به او نسبت داده اند در هفته آینده به دادسرای جنایی احضار شود.
گفتگو با متهم
چند سال دارید؟
۶۶ سال
چند ساله بودید که با هم ازدواج کردید؟
۱۳ سال بیشتر نداشتم
همسرتان را میشناختید؟
بله از اقوام دورمان بود و پدرم مرا به اجبار به عقد او در آورد
قبل از بیماری شوهرت با او اختلاف داشتی؟
بعضی مواقع جر و بحث میکردیم، اما درگیر نشده بودیم
بیماری همسرت چه بود؟
دیابت داشت
چرا به تهران آمدید؟
برای مداوای همسرم
چرا همه فرزندانت به غیر از دختر آخرت با تو اختلاف دارند؟
وقتی فرزانه از شوهرش جدا شد و برای زندگی پیش ما آمد آنها مدعی شدند خرج او را من میدهم برای همین با من مشکل دارند
همسرت توان راه رفتن نداشت؟
خیر
غذا و داروهایش را سر وقت به او میداید؟
۳ روز بود که نه دارو میخورد و نه غذا
همیشه شوهرت را تنها میگذاشتی؟
بله
شوهرت اعتیاد داشت؟
خیر
چرا روزی که این اتفاق افتاد شما دیرتر از همیشه به خانه برگشتید؟
هم کارم طول کشیده بود و هم دخترانم به من گفته بودند برای دیدن او به خانه میآیند، اما نمیدانم چرا نرفته بودند و او چند ساعت تنها مانده بود.
چرا شوهرت را همان موقع به بیمارستان نبردی؟
آن زمان من سر کار بودم و اصلا نمیدانستم حالش بد شده است.
همسرت داروی مخصوصی مصرف میکرد؟
بله قرص قند
خودت اعتیاد داری؟
بله متداون مصرف میکنم
چند سال است که اعتیاد داری؟
۵ سالی میشود
همچنان قبول نداری که در مرگ همسرت نقش داشته و به او دارو مخصوص دادهای؟
خیر من فقط داروهای قندش را به او داده بودم همین