حنیف عمرانزاده چند سالی است که وارد جرگه مربیان شده و امسال هم در تیم نساجی فعالیت داشت. وی که زمانی یکی از بازیکنان پر سر و صدای فوتبال ایران بود حالا زندگی متفاوتی دارد و روزهای آرامی را سپری میکند.
مدافع و مربی سابق استقلال چند روز قبل آنا بود و گفتوگویی مفصل را انجام داد که مشروح این مصاحبه را در زیر میخوانید:
*اگر به عقب برگردم تمام کارهایم در فوتبال را دوباره انجام میدهم
*مظلومی گفت حنیف، قهرمان نشویم هم من میروم هم تو
*از چین، قطر و ازبکستان و امارات پیشنهاد داشتم، اما نتوانستم از استقلال جدا شوم
*هرگز انتظار نداشتم من را در لیست مازاد استقلال بگذارند
*دیگر هرگز به عنوان مربی به استقلال بر نمیگردم
* در مورد خیانت به استقلال آقای فکری یکروز حرف میزند
*رحمتی و جباری الان بازی میکردند قیمتشان ۱۰۰ میلیارد بود
*قلعه نویی میگفت آقای حنیف استرسیان استری داری؟
*منصورخان به مدیرعامل باشگاه گفت: یا جای من اینجا است یا جای عمران زاده
*پروفسور سمیعی را نشناختم، او را از تاق هتل بیرون کردم
*موش آزمایشگاهی استقلال بودم
*سوشا به هواداران استقلال توهین کردم با او دعوا کردم
تو به همراه محمود فکری و مرفاوی و خیلیهای دیگر عضو کادر فنی استقلال بودید. چه شد که آن سال آقای فکری میگفت خیانت شده است….
این را خود حاج محمود (فکری) یک روز باید باز کند، چون این مسئلهای است که خودش روی آن سوار بود و از جزئیاتش خبر داشت، اما آن سال خیلی اذیت شدم. شاید باور نکنید، ولی همان سال با خودم عهد بستم به دیگر عنوان عضو کادر به استقلال برنگردم مگر اینکه شرایط بسیار خوب و استثنایی باشد که برگردم.
واقعا؟ چرا این تصمیم را گرفتی؟
همانطور که گفتم خیلی اذیت شدم. در آن سال قبل از سپاهان در صدر جدول بودیم. میگفتند ما بد بودیم، اما تیمهای دیگر خیلی بدتر از ما بودند که نتوانستند بالای سر ما باشند. یادم است یک بازی مهم با سپاهان داشتیم که من کرونا گرفته بودم و با تیم به اصفهان نرفتم. آن سال دو امتیاز بالای سپاهان در صدر جدول بودیم و ۴ امتیازهم بیشتر از پرسپولیس داشتیم. بازی با سپاهان را در اصفهان باختیم و ما دوم شدیم، ولی استقلال در هفته چهاردهم در صدر جدول بود و تیمهای دیگر شرایط خوبی نداشتند. نمیدانید آن سال چه اتفاقاتی رخ داد، ولی کاملا معلوم بود اتفاقاتی پس پرده رخ داده است. هر روز یک داستان داشتیم، دوربینها یواشکی به تمرین تیم میآمدند، پیجهای استقلالی ما را که صدرنشین بودیم میزند که استقلال خوب بازی نمیکند، هر روز یک نفر به تمرین میآمد و داستان درست میکرد…..
چرا به این شکل رفتار میشد؟
همانطور که گفتم تیم خوب بازی نمیکرد، ولی صدرنشین لیگ بودیم و میبردیم البته تیم ما بالانس هم نبود. مثلا یک دفاع چپ و دو فوروارد داشتیم، اما صدر جدول بودیم، اما مردم راضی نبودند. به قول امیرخانِ قلعه نویی شما نمیتوانی همیشه خوب باشی و همیشه هم بد نیستی…
یعنی اینقدر شرایط بد بود که تصمیم گرفتی دیگر به عنوان مربی به استقلال برنگردی؟
بله واقعا بد بود. من هر روزساعت ۹ به محل تمرین میرفتم و ۴ بعدازظهر به خانه میآمدم. فرزندم تازه یک سالش شده بود. کلا یکساعت با خانواده بودم و بهترین تایم بازی کردن من با فرزندم بود، اما از ساعت ۶ تماسهای اعضای تیم و حتی کادر فنی با من شروع میشد. از ساعت ۶ تا ۱۰ و نیم شب گلایهها را گوش میکردم و بازیکنان را آرام میکردم، تازه ۱۱ شب یک نفر از کادر فنی تماس میگرفت و او را هم آرام میکردم! هر شب همین داستان را داشتم. مثلا همه بازیکنان ما بازیکنان خوبی بودند، گلایه میکردند که چرا بازی نمیکنند یا مثلا شرایط تیم ما اینگونه است و من مجبور بودم آرامشان کنم، چون خودم جای آنها بودم. من نیاز داشتم کسی خودم را آرام کند. برنده میشدیم، ولی فحش میخوردیم. یادم نمیرود هفته دوم با فولاد بازی داشتیم و بازی هفته اول را برده بودیم. مقابل فولاد جلو بودیم و بعد از خوردن گل تساوی قرار بود شیخ دیاباته وارد زمین شود. یکدفعه گفت من باید به دستشویی بروم و در همان لحظات تیم گل دوم را خورد. از همانجا داستانها شروع شد و تیم از هفته دوم به حاشیه رفت. اتفاقی که امسال برای نساجی هم افتاد. بی سابقه است در هفته دوم شروع به زدن ما میکردند. یادم است بعد ز اینکه از کرونا خلاص شدم چند هوادار به محل تمرین آمدند و به من گفتند تو را بخدا از استقلال بروید. فکر میکنم فیلم آن را دیده باشید. من وقتی آن حرف را شنیدم و رفتار آن هوادار را دیدم گفتم دیگر دوست ندارم بمانم و هرگز به عنوان مربی به استقلال بر نمیگردم. آن سال تمام ریشهای من سفید شد. شما یک زمانی بازیکن بودی و تمرین میکردی و تمام میشد و میرفت، اما زمانی که در کادر فنی هستید خیلی چیزها را میبینید. آن سال متاسفانه ناهماهنگی زیادی در تیم وجود داشت.