در ستارهبازی با امیرعلی از ذهن برنده، کتاب، انزلی قشنگ و تماشاگران زن فوتبال، از ناصر حجازی و از عشق به «بهار» گفتهایم. از نامه به رائفیپور تا دخترکی که در اوین قصههای امیرعلی خوانده… خندیدیم، عصبی شدیم و اشک ریختیم، چون در «ستارهبازی» قرارمان این است: «اینجا چیزی پنهان نمیمونه…»