سرانجام تلخ آشنایی و زوج طلبه در فیس‌بوک

قاضی پرونده پس از شنیدن اظهارات این زوج جوان آن‌ها را به مرکز مشاوره راهنمایی کرد، اما با گذشت یک ماه زوج جوان وقتی دیدند که نمی‌توانند در کنارهم احساس خوشبختی کنند، تصمیم به جدایی گرفتند.
سرانجام تلخ آشنایی و زوج طلبه در فیس‌بوک
کد خبر : ۶۳۱۴۸

زوج جوان طلبه‌ای که از طریق فضای مجازی باهم آشنا شده بودند، ۲ سال بعد ازدواج وقتی دیدند که درکنارهم نمی‌توانند احساس خوشبختی داشته باشند با مراجعه به دادگاه خانواده از هم جدا شدند.

زن جوان محجبه هم در انتظار وقت رسیدگی بود که دقایقی بعد منشی شعبه نام زوج جوان را صدا کرد و آن‌ها را به داخل فراخواند و ... مریم وحسن قاضی منتظر شماست. زوج جوان با سلام وارد شعبه دادگاه شدند و قاضی در حالی که پرونده را مطالعه می‌کرد، از بالای عینکش نگاهی به زوج جوان کرد، سلام‌شان را پاسخ داد. چند دقیقه‌ای سکوت بر فضای دادگاه حاکم شد و پس از آن قاضی در حالی که عینکش را از روی چشم‌هایش برداشت به مریم گفت خب بفرمایید؟ مریم پاسخ داد: من همه چیز را در دادخواستم نوشتم الان چه چیزی را توضیح بدهم

 
آشنایی در فضای مجازی
حسن که ۲۷ سال سن دارد، نگاهی به همسرش کرد و گفت اجازه بده من ابتدا حرف بزنم. آقای قاضی طلبه و ساکن شهرستان اراک هستم دو سال پیش با مریم همسرم که طلبه است و در تهران زندگی می‌کرد، ازطریق فضای مجازی (فیس بوک) باهم آشنا شدیم، مدتی که از ارتباط سایبری مان گذشت، تصمیم گرفتیم یکدیگر را از نزدیک ببینیم، بنابراین باهم قرار ملاقات گذاشتیم چندین جلسه من برای دیدن مریم ازاراک به تهران آمدم. پس از مدتی احساس کردم دوستش دارم و کم کم به این نتیجه رسیدیم که می‌توانیم باهم ازدواج کنیم. بعد از تصمیم‌مان همه چیز سرعت گرفت و ما خانواده‌های‌مان را در جریان قرار دادیم. پس از موافقت آن‌ها عقد کردیم، اما به خاطر شرایط کرونا میهمانی مختصری گرفتیم و مستقل شدیم.

زندگی‌مان خیلی خوب بود احساس می‌کردیم که خوشبختیم، اما همه چیز به یکباره خراب شد و همسرم بنای ناسازگاری گذاشت.

در این میان مریم به همسرش گفت چرا واقعیت‌های که در زندگیمان اتفاق افتاده است را نمی‌گویی؟

طلبه جوان سرش را پایین انداخت و سکوت کرد و سپس مریم ادامه داد: دوسال پیش بود که با حسن درفضای مجازی آشنا شدم. روز‌های اول آشنایی خیلی زود گذشت وپس از چهارماه فهمیدم عاشقش شده ام. تا اینکه پیشنهاد ازدواج داد وقتی دیدم که از نظر دینی، فکری و معیاری به هم نزدیک هستیم ماجرا را به خانواده ام اطلاع دادم و ... ازآنجایی اینکه همسرم ساکن شهرستان بود، چون دوستش داشتم پذیرفتم که درآنجا زندگی کنم؛ بنابراین زندگی درزیر یک سقف را شروع کردیم.

همان اوایل زندگیمان متوجه شدم باهم هیچ تفاهم فرهنگی باهم نداریم، آنجا بود که با خودم کلنجار می‌رفتم‌ای کاش براحتی بله نمی‌گفتم و زمان بیشتری را برای شناخت از یکدیگرتعیین می‌کردیم

اختلاف زیر یک سقف
این زن جوان درحالی که اشک می‌ریخت ادامه داد: از زمانیکه وارد زندگی مشترک شدم، نتوانستم با هم کنار بیایم و احساس خوشبختی داشته باشم اکنون بشدت از این وصلت پشیمان هستم و اشتباه بزرگی مرتکب شدم وبدون هیچ گونه تحقیقی به همسرم بله گفتم. حالا نیز قادر به ادامه زندگی با وی نیستم و در قبال طلاق حاضرم همه مهریه ام را به او ببخشم.

قاضی پرونده پس از شنیدن اظهارات این زوج جوان آن‌ها را به مرکز مشاوره راهنمایی کرد، اما با گذشت یک ماه زوج جوان وقتی دیدند که نمی‌توانند در کنارهم احساس خوشبختی کنند، تصمیم به جدایی گرفتند.

طلبه جوان گفت: وقتی دونفر در کنار هم زندگی می‌کنند و از نظر فکری دنیای متفاوتی باهم دارند و نمی‌توانند احساس خوشبختی داشته باشند تنها راه رسیدن به آرامش و آسایش وزندگی بهتر جدایی است.

در پایان نیز قاضی سعی کرد این زوج را از جدایی منصرف کند، اما وقتی اصرار آن‌ها را دید حکم طلاق را صادر کرد.

تازه‌ترین اخبار و تحلیل‌ رویدادهای ایران و جهان را با نصب اپیلکیشن خبرخوان گردون به سهولت دنبال کنید.
منبع :
رکنا
مجله زندگی
ارسال نظر