۱۱ بهمن پارسال به قاضی محمدتقی شعبانی، بازپرس جنایی تهران خبر رسید که مردی حدودا ۵۰ ساله در یکی از بیمارستانهای تهران جانش را از دست داده است.
او از روز ششم بهمن ماه به دلیل سوختگی به بیمارستان منتقل شده و تحت درمان قرار گرفته بود، اما تلاش برای نجات وی فایدهای نداشته و مرد ۵۰ ساله جان باخته بود. با دستور بازپرس جنایی تهران تحقیقات در این باره آغاز و مشخص شد که مقتول صاحب یک دفتر حقوقی است که روز حادثه مردی آشنا به دفتر کار او رفته و با ریختن بنزین و کشیدن فندک وی را به آتش کشیده بود.
پسر مقتول هم که روز حادثه در دفتر پدرش حضور داشت و از ناحیه دست دچار سوختگی شده بود در تحقیقات گفت: قاتل پدرم، مردی به نام محسن است. پدرم او را میشناخت و تا جایی که میدانم با پدرم اختلافی نداشت. حتی پدرم در حق او لطف بزرگی کرده بود چرا که محسن چند روز به خاطر چک جعلی به زندان افتاد و پدرم او را از زندان آزاد کرد، اما جواب خوبیهای پدرم را با بدی داد.
وی ادامه داد: روز حادثه محسن به دفتر آمد و در اتاق پدرم روی میز و مبلها و همچنین روی پدرم بنزین ریخت. با دیدن این صحنه به طرفش دویدم که مانعش شوم اما ناگهان فندک را روشن کرد و پدرم آتش گرفت. من هم از ناحیه دست دچار سوختگی شدم و قاتل آتشافروز هم فورا فرار کرد.
فرار به شهرهای مختلف
با این اطلاعات نام متهم به قتل در لیست افراد تحت تعقیب قرار گرفت، اما بررسی ها حکایت از این داشت که او پس از آتشافروزی، فراری شده و سعی کرده ردی از خودش به جا نگذارد. با این حال تیم تحقیق به جستوجوی ویژه پرداخت تا اینکه سرانجام بعد از گذشت ۴ ماه از جنایت، متهم فراری شناسایی و دستگیر شد. او چند روز قبل در اقدامی غافلگیرانه به دام پلیس افتاد و وقتی پیش روی بازپرس محمدتقی شعبانی قرار گرفت درباره انگیزهاش از جنایت گفت: مدتی قبل از حادثه ۲۰۰ میلیون تومان به مقتول پول دادم تا برایم وام ۵ میلیاردی بگیرد. او وعده داده بود که به زودی برایم وام جور میکند چون من ورشکسته شده بودم و بدهی داشتم.
وی ادامه داد: من کارخانهدار بودم و وضع مالی خیلی خوبی داشتم، اما اتفاقاتی در زندگیام رقم خورد که موجب شد تمام سرمایهام را از دست بدهم و تبدیل شوم به یک کارخانهدار ورشکسته. به همین دلیل بود که به دفترکاری مقتول که از قبل او را میشناختم رفتم تا او برایم وام جور کند تا از این وضعیت خلاص شوم. با هزار بدبختی و سختی ۲۰۰ میلیون تومان تهیه کردم، اما او نه تنها برایم وامی جور نکرد بلکه اصل پولم را هم برنمیگرداند.
وی گفت: آنقدر به دفتر او رفتم تا اینکه وی یک چک ۲۰۰ میلیونی به من داد که بلامحل بود. به همین دلیل دستگیرم کردند و ۵ روزی در زندان بودم. پس از آزادی سراغش رفتم و گفتم اصل پولم را برگرداند چون گرفتار بودم. اما او یک یا دو ماهی مرا سرکار گذاشت و امروز یا فردا میکرد. سرانجام روز حادثه بنزین تهیه کردم و به دفتر مقتول رفتم. قصدم این بود که او را بترسانم و به پولم برسم. هرگز قصد کشتنش را نداشتم، اما بخت با من یار نبود و او جانش را از دست داد.
متهم درباره روز حادثه گفت: چون قصدم ترساندن او بود، بنزین را روی مبل و وسایل اتاق ریختم. یک مقدار هم روی مقتول پاشید و پسرش که در آنجا حضور داشت به سمتم آمد و با هم درگیر شدیم. گفتم پولم را میخواهم که در کشمکش با پسر مقتول زمین خوردم و در آن لحظه فندک را کشیدم تا وسایل دفتر آتش بگیرد و خسارت به او وارد شود. اما اقدام من باعث شد تا مقتول در آتش بسوزد و پسرش هم مصدوم شود.
متهم گفت: پس از قتل به شمال غرب کشور رفتم و زمینی را که در آنجا داشتم، فروختم. با پول آن به تمام شهرهای ایران سفر کردم و با خود گفتم که من در نهایت دستگیر و مجازات میشوم. می دانستم مجازات قتل عمد، قصاص است و با خود گفتم در آخر اعدامم می کنند و بهتر است حالا که زندهام دنیا را بگردم و تفریح کنم، اما در نهایت دستگیر شدم.
متهم به قتل با قرار قانونی بازداشت شد و برای انجام تحقیقات بیشتر در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی تهران قرار گرفت.