تازه عروس هنوز مهر ازدواجش خشک نشده بود که خیانت کرد.
با لحنی تند میگفت: من هم اگر از صبح تا شب در خانه مفت میخوردم و میخوابیدم هوس گشت و تفریح به سرم میزد و...!
در این شرایط تصمیم گرفتم بعضی روزها خودم را بدون اطلاع شوهرم با قدم زدن در پارک یا رفتن به خیابانها سرگرم کنم. متاسفانه شوهرم از نظر روابط عاطفی و زناشویی خیلی سرد بود و هیچ توجهی به من که با هزار امید و آرزو پا به خانه اش گذاشته بودم نشان نمیداد
دوست داشتم برای یک بار هم که شده از دست پخت، سلیقه و خانه داری ام تعریف کند و یا حداقل نظری دهد. من با این همه دلتنگی اشتباه بزرگی کردم و در فضای مجازی با پسر جوانی آشنا شدم که خیلی چرب زبان و به ظاهر عاطفی بود.
این پسر جوان با آن که در شهری دور زندگی میکند مونس تنهایی ام شده بود و هر موقع دلم میگرفت با او درد دل میکردم.
با کباب پزهای دوگانه سوز مه پویا در همه جا کباب پز همراه شماست
کار به جایی رسید که روزی چند ساعت در فضای مجازی میگذراندم. شوهرم به حرکات و رفتارم شک کرده بود و زیر چشمی مرا زیر نظر داشت.
شب افشاگری
یک شب، ساعت از ۲ بامداد گذشته بود و من بی آن که متوجه همسرم باشم گوشی تلفن دستم بود.
او ناگهان چنگ زد و گوشی تلفنم را گرفت. داشتم از ترس سکته میکردم. میگفت بیشتر از نیم ساعت است تو را زیرنظر دارم و با چشم خودم میبینم چه غلطی میکنی.
زن جوان چند ثانیهای مکث کرد و در حالی که اشک میریخت افزود: آن شب دعوای مان شد و از خانه بیرونم کرد. جایی نداشتم بروم. با خواهر شوهرم تماس گرفتم. او و شوهرش منطقی و مهربان هستند. خیلی زود دنبالم آمدند و یک روز خانه شان بودم.
صحبتهای شان کمی آرامم کرد و امروز هم مرا به مرکز مشاوره آورده اند. امیدوارم مشکل حل بشود. من شوهرم را دوست دارم و امیدوارم مرا ببخشد.
منبع: صدآنلاین