پیش از کوبیده، کباب اصلی ایرانیها «چِنجه» یا همان «قِنجه» یا «کِنجه» بود. کباب هم غذایی رسمی بود و قدر و منزلتی داشت در حد پذیرایی درباری، چنانکه یک سیاح خارجی در سفرنامهاش نوشته است سفره آقامحمدخان قاجار با «کبابهایی از گوشت بره و مرغ سفید و گوسفند» تزیین شده بود. بعد هم همینطوری بود و بود تا اینکه بهروایت کتاب «تاریخ قاجار» در دوران ولیعهدی ناصرالدین اینطوری شد: «بهدستور ناصرالدین قاجار نوعی کباب قفقازی برایش طبخ میشد که بعدها خودش یا آشپزهای درباری شیوه پخت آن را کمی تغییر دادند و کباب کوبیده ابداع شد».
بعدها ناصرالدین به تهران آمد و سلطنت آغاز کرد و معلوم است که آشپزهای مخصوصش و غذای محبوبش را هم به دربار آورد و تا سالها، کوبیده غذای مخصوص دربار بود و فقط اشراف قاجاری چشیده بودند لذت این کباب جدید را.
البته روایت دیگر درباره ابداع کباب کوبیده این است: «حاج علی، آشپز مخصوص ناصرالدین شاه در جوانی به همراه وی به شکار رفته بود و بهدرخواست شاه از گوشت شکار غذایی پخت که تا آنزمان ناصرالدین شاه شبیه آن غذا را نخورده بود و با استقبال بینظیر او مواجه شد. بعدها فرزندش نایب غلامحسین اولین چلوکبابی در ایران را به شکل رستورانهای مدرن اروپایی تأسیس کرد». اینطوری بود که مردم عادی هم کباب کوبیده خوردند و لابد به مذاقشان خیلی خوش آمد که کوبیده غذای ملی ایرانیها شد.
قطر کباب چقدر خواهد شد؟!
از دوره ناصری بهتدریج کوبیده غذای مهمی شد در کوچه و خیابان و در بازار. در عهد مظفری تعداد چلوکبابیها بیشتر شد و در دوره مبارزات مشروطه هم مردم کباب کوبیده میخوردند و حکایت مشهوری هست درباره ربط مشروطه به کباب کوبیده؛ «یکبار هنگامی که یکی از مشروطهخواهان در تبریز سخنرانی میکرد یکی از حضار که دست بر قضا چلوکباب همراه داشته درباره مشروطه و ماهیت آن سؤال میکند و سخنران هم در پاسخ میگوید: مشروطه یعنی چلوکباب ارزان. در ادامه نیز برای تشریح بیشتر و قابل درک شدن ابعاد انقلاب مشروطه با دستش طول کباب را نشان و ادامه میدهد: کبابی به این طول خواهد بود و قطر کباب هم بهاندازه بازویم میشود».
ماجرای گوجه کبابی!
کباب کوبیده از اول برنج و کره و ریحان و سیر کبابی و فلفل کبابی کنارش نداشت و اینها بعدا اضافه شد و خوراک لذیذ ایرانیها را تکمیل کرد. ماجرای گوجهِ کنار کباب هم این بود: «خوردن گوجهفرنگی که در دوره ناصری از فرنگ آمده بود و به آن بادمجان ارمنی یا بادمجان رومی هم میگفتند در ایران چندان رواج نداشت و خیلیها به این خوراکی فرنگی، بدبین هم بودند. تا اینکه عبدالصمد میرزا عزالدوله، یکی از برادران ناصرالدین قاجار پس از چشیدن گوجهفرنگی، یکروز تصمیم گرفت آن را هم مثل گوشت کباب کند و کنار ناهارش که کباب بود، میل کند... داستان خوشمزگی این خوراک، بهتدریج به گوش مردم کوچه و خیابان هم رسید و کشاورزان اطراف تهران نیز به کشت گوجهفرنگی رو آوردند. به این ترتیب، این محصول وارداتی در چلوکبابیهای ایرانی منزلتی پیدا کرد و به چاشنی محبوب غذا تبدیل شد».
روایت طعم و اندازه کبابها
کباب کوبیده کار خودش را کرد و چلوکبابیها در سراسر ایران از اواخر دوره قاجار بیشتر شدند و مشهور است که با افزایش شهرنشینی و رشد مهاجرت به شهرهای بزرگ، تعداد چلوکبابیها در دهه ۳۰ شمسی افزایش ناگهانی داشت. تا دهه ۵۰ شمسی نیز فقط در تهران بیش از ۵۰۰ چلوکبابی فعال بودند. بعد از حدود ۱۵۰ سال که از ابداع کباب کوبیده میگذرد علاقه به این غذای لذیذ ایرانی کمتر که نشده بیشتر هم شده و الان که دیگر خدا برکت بدهد، هر کوچه و خیابانی یک کبابی دارد سرش یا تهاش. و روایت طعم و اندازه کبابها که فلانجا فلانی میپزد نقل محافل ایرانیهاست همچنان؛ نوش جان!