مصرف کالاهای خوراکی دهک اول در سال ۱۴۰۱ به شدت کاهش یافته است. با این وجود مشاهده میشود، رشد مصرف دهک دوم طبق برآوردها تقریبا ۱۸ درصد بوده و تقریبا هرچه به سمت دهکهای بالاتر حرکت کنیم، مصرف کاهش مییابد. وجود رابطه معکوس بین دهک درآمدی و رشد مصرف احتمالا بیانگر کاهش نابرابری در اقتصاد است، اما نکته مهم، استثنا بودن رشد مصرف دهک اول از این قاعده است.
برخی از کارشناسان عقیده دارند که بهبود عدالت میان دهکهای دوم تا دهم به نحوه پرداخت یارانهها مربوط است، اما روبه وخامت رفتن اوضاع مصرف در دهک اول احتمالا ناشی از عدم اصابت سیاستهای حمایتی به فقیرترین دهک جامعه است. دهک اول که با عنوان فقیرترین و آسیبپذیرترین دهک جامعه شناخته میشود، بیشترین نیاز را به حمایت دولت دارد، اما احتمالا به دلیل محدودیتهایی، حمایت از این قشر به مانع برخورد کرده است.
محدودیت دسترسی دهک اول در استفاده از حمایتهای دولت
گزارشها عنوان میکنند که حدودا چهار دهک اول در ایران زیر خط فقر زندگی میکنند. این افراد که تقریبا ۲۸ میلیون نفر از جمعیت هستند، توانایی پاسخگویی مناسب به سادهترین نیازهای خود که شامل غذا و مسکن است را ندارند.
بر اساس آمارهای منتشر شده از هزینه خانوار شهری، دیده میشود که رشد مصرف کالاهای خوراکی و دخانیات در دهک اول منفی بوده است. رشد مصرف این نوع از کالاها در ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ اخیر بهبود یافته بود، اما در سال گذشته دوباره رشدی منفی ۱۳ درصدی تجربه کرده است.
شایان ذکر است که رشد مصرف کالاهای خوراکی و دخانیات را با استفاده از تعدیل هزینههای خوراکی و دخانی خانوار نسبت به تورم این گروه کالایی به دست آورده شده است. برای مثال در دهک اول هزینه خوراکیها حدودا ۵۲.۹ درصد بیشتر شده، اما تورم سالانه این دهک حدودا ۷۶.۴ درصد به ثبت رسیده است.
در ادامه بررسیها نشان میدهد که رشد مصرف دهک دوم بسیار قابل توجه بوده و تقریبا نزدیک به ۱۸ درصد تخمین زده شده است. این شاخص در دهک سوم و چهارم نیز نسبت به سال ۱۴۰۰ بهبود یافته و رشد مصرف خوراکی در دهک سوم مثبت شده و در دهک چهارم، از شدت منفی بودن آن کاسته شده است.
کارشناسان بهبود مصرف در دهکهای دوم تا چهارم را به افزایش پرداخت یارانهها ارتباط میدهند. اما درباره دهک اول که شکنندهترین دهک جامعه هستند، کاهش مصرف جدیای رقم خورده است. برخی عنوان میکنند شاید این کاهش مصرف به دلیل عدم برخورد سیاستهای حمایتی به این گروه یا دسترسی محدود این افراد به استفاده از سیاستهای حمایتی باشد.
همچنین گزارشها حکایت از کاهش یافتن شدید مصرف در دهکهای پنجم تا دهم دارند. طبق آمارها در دهک دهم رشد هزینههای خوراکی حدودا ۴۴ درصد بوده و درکنار آن تورم خوراکیها برابر با ۷۰ درصد ثبت شده است. اتفاقی که درنهایت منجر به آن شده تا مصرف خوراکیها در پردرآمدترین دهک کشور حدودا ۱۵ درصد کمتر شود. یعنی در این دهک مصرف خوراکی در کشور افتی ۱۵ درصدی داشته که بیشترین افت در میان دهکها در این سال محسوب میشود. برخی این اتفاق را در نتیجه رشد هزینههای خوراکی در طبق مرفهتر میدانند که موجب شده تا پردرآمدترها کمتر هزینه خود را خرج سبد خوراکی کنند.
جدا از افت شدید مصرف در دهک اول، مشاهده میشود با افزایش دهک درآمدی، کاهش مصرف نیز بیشتر میشود.
درمیان اقتصاددانان اختلاف دیدگاهی درباره "بزرگتر شدن کیک اقتصادی و افزایش نابرابری" یا "برابرتر شدن سهم افراد از کیک اقتصادی علیرغم کوچک شدن این کیک" وجود دارد، اما اگر بخواهیم وارد این دعوا نشویم و فقط به ذکر واقعیتهایی که رخ داده بپردازیم، از این آمار میتوان نتیجه گرفت که سیاستهای دولت منجر به کاهش ناعدالتی در جامعه شده، اما احتمالا این سیاستهای حمایتی دولتی به دلیل محدودیتها و سازوکارهایش، به فقیرترین دهک جامعه برخورد نکرده است.