فال گرفتن از آثار ادبی، از باورهای کهن این مرز و بوم است. در گذر زمان ساکنان این خاک به ادیبانی که گمان میبردند بهرهای از کلام حق دارند رجوع میشد. با این حال، اما در گذر زمان تنها تفال به حافظ در فرهنگ عامیانه ما باقی مانده است.
به ملازمان سلطان که رساند این دعا را
که به شکر پادشاهی ز نظر مران گدا را
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم
مگر آن شهاب ثاقب مددی دهد خدا را
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت
ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا
دل عالمی بسوزی چو عذار برفروزی
تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایان بنوازد آشنا را
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی
دل و جان فدای رویت بنما عذار ما را
به خدا که جرعهای ده تو به حافظ سحرخیز
که دعای صبحگاهی اثری کند شما را
شرح لغت: جرعه: یه آشام از آب و جزآن، آنچه در یک دم نوشند.
۱- دشمن سرسخت چشم آبی، قد بلند، چهار شانه در کمین نشسته که از موفقیت شما در هراس است. از او ترسی به دل راه ندهید.
۲- چقدر مهربان و با صفا هستی، ولی متاسفانه قضاوت دیگران چنین نیست و آن هم به علت غرور بیش از اندازه شماست.
۳- همه قبول دارند که خوش هیکل، برازنده و تو دل برو هستی، ولی بدان که عده زیادی به شما حسادت میورزند پس مواظب باش.
در روزگار خوشی، ناخوشان و افتادگان را از یاد مبر. دشمنانی سرسخت و پلید در سر راه تو کمین کرده اند، از آنها ترسی به دل راه نده و از شر آنها به خدا پناه ببر که خداوند بهترین و تواناترین پناهگاه است. در تصمیمی که گرفتهای استوار باش و فریب دیگران را مخور. به زودی خبری خوش که مدتها منتظر آن بودهای به تو خواهد رسید. از دعا و اثر آن در رسیدن به مقصود غافل مشو.