دیگر حنایش برایم رنگی ندارد. او بارها به من قول داد که مسیر خیانت بار خود در زندگی را تغییر میدهد، اما همه این ادعاها فقط برای جلوگیری از رسوایی بود، با وجود این وقتی پدرشوهرم در جریان رفتارهای زشت و زننده پسرش قرار گرفت با بی تفاوتی مرا ترغیب به طلاق توافقی کرد و…
روزی که همسرم از من خواست به کلاس آموزش موسیقی بروم و این هنر ارزشمند را بیاموزم، هیچ گاه تصور نمی کردم که در پس این پیشنهاد دلسوزانه، نقشه شومی وجود دارد و شوهرم برای رسیدن به خواسته های خودش برای من مربی خصوصی گرفته است چرا که…
پس از آن متهم به جایگاه رفت و ضمن رد اتهام قتل عنوان کرد: من و مقتول تلفنی حرف میزدیم و درددل میکردیم، اما وقتی همسرش متوجه موضوع شد من تصمیم گرفتم رابطهام را با او قطع کنم.
از آنجا که آثار کبودی روی بدن او وجود داشت پزشکان، پلیس را در جریان ماجرا قرار دادند. با حضور پلیس و تأیید صحت اظهارات پزشکان، جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد.
پدرم آن قدر شرم و حیا را کنار گذاشته بود که در برابر چشمان من و خواهرانم با آن زنان غریبه روابط نامشروع داشت چرا که در خانه ما اتاق مجزایی وجود نداشت و همه اعضای خانواده در یک پذیرایی زندگی می کردیم.
رسیدگی به این پرونده با شکایت مرد جوانی به نام محسن آغاز شد. وی که به پلیس آگاهی رفته بود از همسرش به نام ناهید شکایت کرد.